موضوع: "بدون موضوع"
اهمیت نماز جماعت
نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396واقيموالصلوة و اتوا الزكوة و اركعوا مع الراكعين. و نماز را برپا داريد، و زكات بپردازيد و با ركوع كنندگان ركوع كنيد. (۱) قرآن كريم دستور داده تا مسلمانان نماز را به بهترين و زيباترين شكلش، كه جماعت است بخوانند. حتي در قبل از اسلام، در اديان گذشته نيز، نماز جماعت مورد تأكيد خداوند بوده است. روايات اسلامي در پاداش و ارزش نماز جماعت فراوان است. در حديث معروفي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از جبرئيل نقل كرده اند، مي فرمايند: خداوند متعال وعده داده است كه اگر عدد حاضران در نماز جماعت بيش از ده نفر باشد، اگر تمام درياها مركب و درخت ها قلم و جن و انس و ملائكه نويسنده شوند، نتوانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند. (۲) بر اساس احاديث گهربار معصومين (عليهم السلام) رفتن به مسجد براي شركت در نماز جماعت و درك نماز جماعت از ابتداي تكبيرة الاحرام اجر و پاداش بسيار زيادي دارد و نماز جماعت كوتاه و مختصر بر نماز طولاني برتري دارد؛ و نيز پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده اند: «در نماز جماعت حاضر شويد، اگر چه با دشواري و سختي باشد.» حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمودند: « در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مردي به علت نابينايي در نماز جماعت شركت نمي كرد. روزي به خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد و عرض كرد: من نابينايم و صداي اذان را مي شنوم، اما كسي نيست كه دستم را بگيرد و مرا به مسجد بياورد حضرت فرمودند: طنابي از خانه تا مسجد قرار بده و با آن خود را به نماز جماعت برسان.» (۳) پي نوشت ۱- سوره ي بقره ، آيه ي ۴۳.
ویژگی های امام زمان
نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396ى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام) خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام) خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام) نويسنده: نجم الدين طبسى در این مقاله با توجه به روایات شریفه به خصوصيات جسمى، اخلاقى و كرامات امام زمان(علیه السلام) می پردازیم: الف) خصوصيات جسمى 1. سن و چهره عمران پسر حصين مىگويد: به رسول خدا(ص) گفتم: اين مرد (مهدى) را برايم توصيف كن و شمّهاى از حالات او را بيان فرما. پيامبر(ص) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنى اسرائيل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختى و گرفتارى امّت من قيام مىكند؛ رنگ چهرهاش به عربها شباهت دارد؛ قيافهاش چون مرد چهل ساله مىنمايد؛ صورتش چون پاره ماه مىدرخشد؛ زمين را پر از عدل و داد مىكند؛ آنگاه كه آكنده از ظلم و ستم شود. بيست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاى كفر، چون قسطنطنيه، روم و… را مىگشايد..».(1) امام حسن مجتبى(ع) مىفرمايد: «… خداوند عمر حضرت مهدى(عج) را در روزگار غيبت طولانى مىگرداند. پس از آن با قدرت بىپايانش او را از چهره جوانى كمتر از چهلسال ظاهرمىكند».(2) امام صادق(ع) مىفرمايد: «زمانى كه حضرت قائم(عج) ظهور مىكند، مردم او را انكارمىكنند و كسى بر او درنگ نمىكند؛ جز آنان كه خداوند در عالم ذر(3) از آنان پيمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى كامل و موفّق - معتدل - ظاهر مىشود».(4) اميرمؤمنان مىفرمايد: «هنگامى كه مهدى(عج) قيام مىكند، سن او بين سى تا چهل سال خواهد بود».(5) مروى مىگويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قيام و ظهور چيست؟ امام فرمود: «نشانهاش اين كه سن حضرت زياد است؛ ولى از نظر چهرهجوان مىنمايد؛ به گونهاى كه اگر كسى به او نظر كند، مىپندارد او در سن چهلسالگى يا كمتر است. نشانه ديگرش اين كه گذشت روزگار او را پير نمىكند تازمانى كه اجلش فرارسد».(6) امام صادق(ع) مىفرمايد: «بهطور حتم، ولىّ خدا صد و بيست سال همانند ابراهيم خليل عمر خواهد كرد و به چهره و رخسار جوانى كامل و سى ساله ظاهر خواهد شد».(7) مرحوم مجلسى مىگويد: شايد مراد مدت حكومت و سلطنت حضرت باشد يا اين كه عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولانى كرده است. مراد از كلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و كنايه از اين كه در سنين متوسط و يا آخر سنين جوانى است.(8) درباره سن حضرت بههنگام ظهور، اقوال ديگرى نيز هست. ارطات مىگويد: حضرت مهدى(عج) شصت ساله است.(9) ابنحمّاد مىگويد: حضرت مهدى(عج) هيجده ساله است.(10) 2. مشخصات بدنى ابوبصير مىگويد: به امام صادق(ع) گفتم: از پدر شما شنيدهام كه امام زمان(عج) سينهاى گشاده و كتفهايى باز و عريض دارد. حضرت فرمود: «اى ابا محمد! پدرم زره پيامبر(ص) را پوشيد؛ ولى برايش بلند بود؛ بهطورى كه بر زمين مىرسيد. من نيز آن را پوشيدم؛ ولى بر قامتم بلند بود؛ ولى آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است كه بر بدن رسول خدا(ص) اندازه بود و قسمت پايين آن زره كوتاه است؛ بهطورى كه هر بيننده گمان مىكند اطراف آن را گره زدهاند».(11) ريان پسر صلت مىگويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولى نه آن صاحب امرى كه زمين را از عدل و داد پرمىكند؛ آنگاه كه از ستم و بيداد پر شده باشد. چگونه مىتوانم صاحب آن امر باشم، درحالى كه ناتوانى جسمى مرا مىبينى؟ حضرت قائم كسى است كه وقتى ظهور مىكند، در سن پيران است؛ ولى به نظر جوان مىآيد. اندامى قوى و تنومند دارد؛ بهطورى كه اگر دست را به سوى بزرگترين درخت دراز كند، آن را از ريشه بيرون مىآورد و اگر ميان كوهها فرياد برآورد، صخرهها مىشكند و از جا كنده مىشود. عصاى موسى و انگشتر سليمان همراه اوست».(12) ب) كمالات اخلاقى حضرت مهدى(عج) مانند پيشوايان معصوم ديگر داراى كمالات اخلاقى ويژهاى است. از آنجا كه معصومين(ع) انسانهاى كاملى هستند و از هر جهت اسوه و الگوى بشريت هستند، اخلاق نيكو را نيز در بالاترين حد دارا مىباشند. حضرت رضا(ع) مىفرمايد: «مهدى(عج) داناترين، بردبارترين و پرهيزگارترين مردمان است. او از همه انسانها بخشندهتر، شجاعتر و عابدتر است».(13) 1. ترس از خدا كعب مىگويد: خشوع و ترس حضرت مهدى(عج) در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است.(14) شايد مقصود كعب اين باشد كه هر چند عقاب پرندهاى قدرتمند است، امّا اين نيرو بستگى تمام به ميزان يارى بالهايش دارد؛ اگر بالها لحظهاى او را يارى نكنند، از آسمان به زمين سقوط مىكند. حضرت مهدى نيز هر چند قدرتمندترين رهبران الهى است، ولى اين قدرت از ذات حق تعالى است. اگر خداوند، لحظهاى حضرتش را يارى نكند، توان ادامه فعّاليت را ندارد. از اين رو، حضرتش در برابر ذات الهى، كمال خشوع و خضوع و ترس را دارد. طبق نقل ابنطاووس(15) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهاى نيزه تشبيه شده است. سرعت عمل و دقت نشانهگيرى در كار نيزه بستگى به دو سر آن كه همانند دو بال هستند، دارد و اگر يك سرش كج باشد، نيزه به خطا مىرود. شايد منظور اين است كه قدرت مهدى(عج) از خداوند است و بستگى تمام به يارى حق دارد. 2. زهد امام صادق(ع) مىفرمايد: «چرا در ظهور حضرت مهدى تعجيل مىكنيد؟ خدا مىداند كه پوشاك او سخت و خشن، خوراكش نان جو و حكومتش، حكومت شمشير است و مرگ در سايه شمشير».(16) عثمان بن حمّاد مىگويد: در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم كه شخصى به حضرتش عرض كرد: على بن ابىطالب لباسى سخت مىپوشيد كه ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: «على(ع)در زمانى آن لباس را مىپوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمىگرفت. بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى كه قائم ما قيام كند، نظير لباس على(ع) را مىپوشد و از سياست و خط مشى آن حضرت پيروى مىكند».(17) ج) لباس در روايات از لباس مخصوصى براى حضرت قائم(عج) به هنگام ظهور ياد شده است؛ گاهى از پيراهن رسول خدا(ص) سخن گفته شده و گاه از پيراهن يوسف(ع) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است. يعقوب پسر شعيب مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «آيا نمىخواهى پيراهنى را كه حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض كردم: البته مايلم آن را ببينم. حضرت، صندوقچهاى را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسى بيرون آورد و آن را باز كرد و در گوشه آستين چپ آن لكه خونى بود. امام(ع) فرمود: «اين پيراهن پيامبر(ص) است و در روزى كه چهار دندان پيشين حضرت را (در جنگ احد) شكستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم(عج) در حالى كه اين پيراهن را بر تن دارد، قيام مىكند. من آن خون را بوسيدم و بر ديده خود نهادم. آنگاه حضرت لباس را پيچيده و برداشت».(18) مفضل بن عمر مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «مىدانى پيراهن يوسف چه بود؟» گفتم: خير، فرمود: «چون براى ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرئيل براى او پيراهنى آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسيب نرساند و چون وفات او فرا رسيد، آن را در جلد دعايى نهاد و به بازوى فرزندش اسحاق آويخت. او نيز آن را به يعقوب داد. آنگاه كه يوسف متولد شد، يعقوب آن را در بازوى يوسف قرار داد. بر يوسف نيز حوادثى گذشت تا اين كه عزيز مصر شد. چون يوسف آن را در آنجا از جلد بيرون آورد، يعقوب(ع) بوى آن را شنيد و اين سخن خداوند در قرآن است كه در حكايت يوسف از قول يعقوب مىفرمايد: «و من بوى يوسف را استشمام مىكنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهيد»(19) و آن همان پيراهنى است كه از بهشت فرود آمده است». عرض كردم: قربانت گردم؛ آن پيراهن به دست چه كسى رسيده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پيراهن همراه قائم ماست؛ آنگاه كه ظهور كند». سپس فرمود: «هر پيامبرى كه دانش يا چيز ديگرى را به ارث برده است، همه آنها به محمد(ص) رسيده است».(20) د) اسلحه رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام مىكند و زمانى كه مأموريت ظهورش فرا مىرسد، شمشيرى همراه دارد كه به وى ندا مىدهد: اى ولىّ خدا! قيام كن و دشمنان خود را بكش».(21) امام صادق(ع) مىفرمايد: «حضرت مهدى(عج) به هنگام ظهور، پيراهن پيامبر(ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود و عمامه و زره آن حضرت را كه بر قامت او آراسته است، مىپوشد و ذوالفقار (شمشير) پيامبر(ص) را در دست مىگيرد و شمشير مىكشد و در مدّت هشت ماه از كشته بىدينان، پشتهها مىسازد».(22) جابر جعفى مىگويد، امام باقر(ع) فرمود: «امام مهدى(عج) از مكه بين ركن و مقام به همراه وزير و سى صد و اندى (سيزده) نفر از يارانش ظهور مىكند؛ در حالى كه عهد و دستور العمل پيامبر(ص) و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست. آنگاه ندا كنندهاى از آسمان مكه به نام و ولايت حضرتش ندا مىدهد؛ بهطورى كه تمامى اهل زمين آن نام را مىشنوند و اسم حضرت، اسم پيامبر(ص) است».(23) ه ) چهرهشناسى امام يكى از ويژگىهاى حضرت مهدى(عج) اين است كه شخصيت درونى انسانها را از چهرهشان مىشناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخيص مىدهد و مفسدان را با همان شناخت به سزاى اعمالشان مىرساند. امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم، قيام مىكند، احدى نمىماند، مگر آن كه حضرت او را مىشناسد: كه فردى صالح و نيك است يا منحرف و فاسد».(24) نيز مىفرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، دشمنان ما را از چهرههاىشان مىشناسد. آنگاه آنان را از پيشانى (سر) و پاهاىشان مىگيرد (و دستگير مىكند) و خود با يارانش، آنان را با شمشير به قتل مىرسانند».(25) همچنين مىفرمايد: «هنگامى كه قائم آل محمد(ص) قيام كند، دوستانش را به كمك قدرت تشخيصى كه دارد، از دشمنانش مىشناسد». معاويه دهنى مىگويد: امام صادق(ع) در رابطه با آيه مجرمين از چهرههاىشان شناخته مىشوند، آنگاه از سر و قدمهاىشان گرفته مىشوند،(26) فرمود: «اى معاويه! ديگران درباره آن چه مىگويند؟» عرض كردم: مىپندارند كه خداوند، روز قيامت، گناهكاران را از قيافهشان مىشناسند و از موهاى جلوى سر و پاهاىشان مىگيرند و آنان را در آتش مىاندازد. امام فرمود: «خداوند چه نيازى دارد كه مجرمان را از چهرهشان بشناسد و حال آن كه آنان را آفريده است». عرض كردم: پس معناى آيه چيست؟ فرمود: «هنگامى كه حضرت قائم قيام كند، خداوند به او علم سيماشناسى عطا مىكند و حضرت دستور مىدهد، كافران را از سرو پا گرفته و با شمشير ضربات سختى بر آنان بزنند».(27) و) كرامات در آخرالزمان هر چند مردم براى روى كارآمدن دولتى قدرتمند و در عين حال پشتيبان ستمديدگان، لحظه شمارى مىكنند، ولى به بسيارى از دولتهايى كه روى كار مىآيند، خوشبين نيستند و سخن هر حزب و گروهى را نمىپذيرند و اصولاً كسى را قادر نمىدانند كه بتواند نظم را به جامعه جهانى بازگرداند و دنياى پرآشوب را سامانبخشد. از اين رو، مدّعى بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنيّت در جهان، بايد داراى توانى فوق توان ديگر انسانها باشد و اثبات اين مطلب نياز به نشان دادن كرامات و كارهاى خارق العاده دارد و شايد براى اين است كه حضرت مهدى(عج) در آغاز ظهور، دست به يك سلسله كرامات و معجزات مىزند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مىكند و او فوراً فرودمىآيد و در دست حضرت قرار مىگيرد. چوب خشك را در زمين باير فرومىبرد و آن چوب بىدرنگ سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد. با اين كارها به مردم ثابت مىشود كه سرو كار آنان با شخصيتى است كه آسمان و زمين به امر خداوند در اختيار و تحت فرمان اوست. اين كرامات نويدى براى مردمى است كه سالها و بلكه قرنها خود را زير فشار و قهر آسمان و زمين مىديدند. مردمى كه از بالاى سر، مورد تهاجم هواپيماها و موشكها قرار گرفته، ميليونها قربانى دادهاند و قدرتى را نمىيافتند كه مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولى اينك خود را در برابر شخصيتى مىبينند كه آسمان و زمين و آن چه در آنهاست در اختيار اويند. مردمى كه تا ديروز، چنان در قحطى به سر مىبردند كه حتى براى تهيه نيازهاى اوّليه زندگى، رنجها و مشكلاتى را متحمّل مىشدند و در اثر خشكسالى و كمبود زراعت، در محاصره اقتصادى شديدى قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصيتى قرار گرفتهاند كه با اشارهاى زمين را سبز و خرّم مىكند و آب و باران را جارى مىسازد. مردمى كه دچار بيمارىهاى بىدرمان شدهاند، با كسى رو به رو مىشوند كه حتى بيمارىهاى غير قابل درمان را نيز علاج مىكند و مردگان را زندگى مىبخشد. اينها معجزات و كراماتى هستند كه حكايت از توانايى، صداقت و حق بودن گفتههاى اين رهبر آسمانى دارد. كوتاه سخن آن كه جهانيان باور مىكنند كه اين نويد دهنده با هيچ يك از مدّعيان پيشين شباهتى ندارد و او همان رهايى بخش واقعى و ذخيره الهى و مهدى موعود است. كرامات مهدى(عج) گاهى براى رزمندگانش روى مىدهد كه بر ايمانشان مىافزايد و اعتقادشان را استوارتر مىگرداند و گاه براى دشمنان و يا ترديد كنندگان است كه سبب ايمان و اعتقاد آنان به حضرت مىشود. اينك به بخشى از آن معجزات و كرامات اشاره مىكنيم: 1. سخن گفتن پرنده اميرمؤمنان(ع) مىفرمايد: «حضرت مهدى(عج) در مسير حركت خود به يكى از سادات حسنى كه دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مىكند؛ حسنى در مقام احتجاج برمىآيد و خود را سزاوارتر به رهبرى مىداند. حضرت در پاسخ او مىگويد: «من مهدى هستم». حسنى مىپرسد: آيا دليل و نشانهاى دارى تا با تو بيعت كنم؟ حضرت به پرندهاى كه در آسمان در حال پرواز است، اشاره مىكند و آن پرنده فرود مىآيد و در دستان حضرت قرار مىگيرد. آنگاه به قدرت خداوند لب به سخن مىگشايد و بر امامت حضرت مهدى(عج) گواهى مىدهد. براى اطمينان بيشتر سيّد حسنى، امام(ع) چوب خشكى را به زمين فرو مىبرد؛ آن چوب سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد. بار ديگر، پاره سنگى را از زمين بر مىدارد و با يك فشار آن را خرد كرده، همانند خمير نرم مىكند. سيّد حسنى با ديدن آن كرامات به حضرت ايمان مىآورد. خود و همه نيروهايش تسليم امام(ع) مىشوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نيروى خط مقدّم مىگمارد».(28) 2. جوشش آب و آذوقه از زمين امام صادق(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه امام(ع) در شهر مكه ظهور مىكند و قصد حركت به كوفه را دارد، به نيروهايش اعلام مىكند كه كسى آب و غذا و توشه راه با خود برندارد. حضرت(ع) سنگ موسى(ع) را كه به وسيله آن دوازده چشمه آب زلال از زمين جوشاند، همراه دارد. در مسير راه هر جا توقف مىكنند، آن سنگ را نصب مىكند و از زمين چشمههاى آب مىجوشد. هر كس گرسنه باشد با نوشيدن آن سير مىگردد و هر كس تشنه باشد، سيراب مىشود. تهيه آذوقه و آب بين راه سپاهيان به همين ترتيب است تا هنگامى كه به شهر نجف برسند؛ در آنجا با نصب آن سنگ، براى هميشه از زمين آب و شير مىجوشد كه گرسنه و تشنهاى را سير مىكند».(29) امام باقر(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(ع) ظهور مىكند، پرچم پيامبر(ص) و انگشتر سليمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بين سپاهيان اعلام مىشود كه كسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپايان بر ندارد. برخى از همراهان مىگويند: او مىخواهد ما را به هلاكت بيندازد و مركبهاى مان را از گرسنگى و تشنگى نابود كند. اصحاب با حضرت حركت مىكنند. به اوّلين جايى كه مىرسند، حضرت سنگ را بر زمين مىكوبد و آب و غذا براى نيروها و علوفه براى حيوانات بيرون مىآيد و از آن استفاده مىكنند تا به شهر نجف مىرسند».(30) 3. طىّ الارض و نداشتن سايه امام رضا(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت مهدى(عج) ظهور مىكند، زمين از نور خداوند روشن مىشود و زمين زيرپاى مهدى به سرعت حركت مىكند (و او با سرعت، مسيرها را مىپيمايد) و اوست كه سايه نخواهد داشت».(31) 4. وسيله انتقال امام باقر(ع) بهشخصى بهنام سوره فرمود: «ذوالقرنين مخيّر گرديد كه يكى از دوابرسخت و رام را برگزيند. او ابر رام برگزيد و ابر سخت براى حضرت صاحب(ع) ذخيره شد». سوره پرسيد: ابر سخت چيست؟ حضرت فرمود: «ابرهايى كه در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابرى چنين بود، صاحب شما بر آن سوار است. بىشك او سوار بر ابر مىشود و با آن به سوى آسمان بالا مىرود و آسمانها و زمينهاى هفت گانه را مىپيمايد؛ همان زمينهايى كه پنج عدد آن مسكونى و دو تاى ديگر ويران است».(32) امام صادق(ع) مىفرمايد: «خداوند، ذوالقرنين را در انتخاب بين دو ابر سخت و رام مخيّر كرد. او ابر رام را برگزيد و آن ابرى است كه در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمى گزيد، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زيرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم(عج) ذخيره كرده است».(33) 5. كُندى حركت زمان امام باقر(ع) مىفرمايد: «چون امام زمان(ع) ظهور كند، به سوى كوفه حركت مىنمايد. در آنجا هفت سال حكومت مىكند كه هر سال آن برابر ده سال از ساليان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده كند، انجام مىدهد». گفته شد چگونه سالها طولانى مىشود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (و فرشته اداره كننده آن) دستور مىدهد كه از سرعت خود بكاهد. از اين رو، روزها و سالها طولانى مىشود». گفته شد: مىگويند اگر كمترين تغييرى در حركت آنها پديد آيد، آنها به هم مىريزند و فاسد مىشوند. امام فرمود: «اين سخن افراد مادّى گرا و كافر به خداست؛ ولى مسلمانان (كه عقيده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنين سخنى را نمىتوانند بگويند».(34) 6. قدرت تكبير كعب درباره گشودن شهر قسطنطنيه به دست مهدى(عج) مىگويد: حضرت، پرچم را به زمين فرو مىبرد و به سوى آب مىرود تا براى نماز صبح وضو بگيرد؛ آب از حضرت دور مىشود. امام(ع) پرچم را بر مىدارد و به دنبال آب حركت مىكند تا آن كه از آن ناحيه مىگذرد. آنگاه پرچم را در زمين فرو مىبرد و سپاهيان را فرا مىخواند و مىفرمايد: «اىمردم! خداوند دريا را براى شما شكافت؛ همچنانكه آن را براى بنى اسرائيل شكافت». پس سپاهيان از دريا مىگذرند و رو به روى شهر قسطنطنيه قرار مىگيرند. سپاهيان نداى تكبير سر مىدهند و ديوارهاى شهر به لرزه درمىآيد. بار ديگر تكبير مىگويند و دوباره ديوارها مىلرزد. بار سوم كه صدا به تكبير بلند مىكنند، ديوارهايى كه ميان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مىريزند.(35) رسول خدا(ص) مىفرمايد: «… حضرت مهدى(عج) جلوى قسطنطنيه فرود مىآيد. در آن روزگار، آن دژ، هفت ديوار دارد. حضرت هفت تكبير مىگويد و ديوارها فرو مىريزد و با كشتن تعداد بسيارى از روميان، آنجا به تصرف حضرت مهدى(عج) در مىآيد و گروهى نيز به اسلام رو مىآورند».(36) اميرمؤمنان(ع) در اين زمينه مىفرمايد: «… سپس حضرت مهدى و يارانش به حركت خود ادامه مىدهند و بر هيچ دژى از دژهاى روميان نمىگذرند، مگر آن كه با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» ديوارهاى آن فرو مىريزد تا آن كه در نزديكى شهر قسطنطنيه فرود مىآيند. در آن جا چند تكبير مىگويند و ناگهان خليجى كه در مجاورت آن شهر است، خشك مىشود و آبهايش در زمين فرو مىرود و ديوارهاى شهر نيز فرو مىريزد. از آنجا به سوى شهر روميه حركت مىكنند و چون به آنجا مىرسند، مسلمانان سه تكبير مىگويند و شهر چون رمل و شن نرم - كه در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم مىپاشد».(37) نيز آن حضرت مىفرمايد: «… مهدى(عج) به پيش روى خود ادامه مىدهد تا اين كه به يكى از شهرهاى مشرف به دريا مىرسد. لشكريان حضرت تكبير سر مىدهند و در پى آن ديوارهاى شهر از هم گسيخته شده، فرو مىريزند».(38) 7. عبور از آب امام صادق(ع) مىفرمايد: «پدرم فرمود: هنگامى كه حضرت قائم قيام كند … سپاهيانى را به شهر قسطنطنيه مىفرستد. آنگاه كه به خليج برسند، جملهاى بر روى پاهاى خود مىنويسند و از روى آب مىگذرند. روميان چون اين معجزه و عظمت را مىبينند، بهيكديگر مىگويند: وقتى سپاهيان امام زمان اينچنين باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از اين رو، درها را بر روى آنان مىگشايند و سپاهيان حضرت وارد شهر شده، در آنجا فرمانروايى مىكنند».(39) 8. شفاى بيماران اميرمؤمنان(ع) مىفرمايد: «… حضرت مهدى(عج) پرچمها را به اهتزاز درمى آورد و معجزات خود را آشكار مىكند و به اذن خداوند چيزهايى را از نيستى بهوجود مىآورد. بيماران دچار پيسى و خوره را شفا مىدهد و مردگان را زنده، و زندگانرا مىميراند».(40) 9. عصاى موسى در دست امام باقر(ع) مىفرمايد: «عصاى موسى متعلّق به آدم بوده است كه به شعيب (پيامبر) رسيده و پس از او به موسى بن عمران داده شده است. آن عصا نزد ماست و به تازگى كه من آن را ديدم، هنوز سبز بود؛ مانند روزى كه از درخت جدايش كردند. چون از آن عصا سؤال شود، سخن مىگويد و آن براى قائم ما آماده است و آن چه موسى با آن كرد، حضرت قائم نيز با آن انجام مىدهد و هر چه بدان عصا دستور داده شود، انجام مىدهد و هرجا افكنده شود، جادوها را مىبلعد».(41) 10. نداى ابر امام صادق(ع) مىفرمايد: «… حضرت مهدى(عج) در آخر الزمان ظهور مىكند. بر سر آن حضرت ابرى در حركت است و هرجا برود، آن ابر نيز مىرود تا حضرت را از تابش خورشيد حفظ كند و با صدايى رسا و آشكار، ندا مىدهد، اين مهدى است».(42) سرانجام طبق فرموده امام صادق(ع): «هيچ معجزهاى از معجزات پيامبران و اوصيا نمىماند، مگر آن كه خداوند عزّوجلّ آن را به دست قائم ما انجام مىدهد تا حجّت بر دشمنان تمام گردد».(43) پي نوشت : 1. ابنطاووس، ملاحم، ص142. 2. كمال الدين، ج1، ص315؛ كفاية الاثر، ص224؛ اعلام الورى، ص401؛ الاحتجاج، ص289. 3. عالم ذر - عالم پيش از آفرينش انسانها بر روى زمين است كه خداوند در آن عالم، از انسانها درباره پروردگارى خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّكَ مِنْ بَنى آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذريَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلى أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّكُم قالُوا بَلىشَهِدنا أنْ تَقُولوا يَوْم القيمَة إنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ؛ اى رسول ما به ياد آ ور هنگامى كه خداى تو از پشت فرزندان آدم، ذريّه آنان را برگرفت و آنان را بر خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلى ما به خدايى تو گواهىمىدهيم.) برخى مفسران گفتهاند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در عالم روح وگواهى آنان به توحيد خدا و پروردگارى او در عالم ملك و ملكوت تا آن كه ديگر نگويند ما از اين واقعه (قيامت يا يكتايى خدا) غافل بوديم؛ اعراف(7) آيه 172. 4. نعمانى، غيبة، ص188؛ عقد الدرر، ص41؛ بحارالانوار، ج52، ص287؛ ينابيع المودّه، ص492. 5. احقاق الحق، ج19، ص654. 6. كمال الدين، ج2، ص652؛ اعلام الورى، ص435؛ خرائج، ج3، ص1170. 7. بحارالانوار، ج52، ص283. 8. بحارالانوار، ج52، ص283. 9. ملاحم، ابنطاووس، ص73؛ كنز العمّال، ج14، ص586. 10. ابنحمّاد، فتن، ص102. 11. بصائر الدرجات، ج4، ص188؛ اثبات الهداة، ج3، ص440 و 520؛ بحارالانوار، ج52، ص319. 12. كمال الدين، ج2، ص48؛ اعلام الورى، ص407؛ كشف الغمّه، ج3، ص314؛ بحارالانوار، ج52، ص322؛ وافى، ج2، ص113؛ اثبات الهداة، ج3، ص478. 13. ينابيع المودّه، ص401؛ اثبات الهداة، ج3، ص537؛ احقاق الحق، ج13، ص367. 14. ابنحمّاد، فتن، ص100؛ عقد الدرر، ص158؛ ابنطاووس، ملاحم، ص73؛ متقى هندى، برهان، ص101. 15. ابنطاووس، ملاحم، ص73. 16. نعمانى، غيبة، ص233 و 234، با كمى تفاوت؛ بحارالانوار، ج52، ص354. 17. كافى، ج6، ص444؛ بحارالانوار، ج41، ص159، و ج47، ص55. 18. نعمانى، غيبة، ص243؛ اثبات الهداة، ج3، ص542؛ حلية الابرار، ج2، ص575؛ بحارالانوار، ج52، ص355. 19. يوسف (12) آيه 94. 20. كافى، ج1، ص232؛ كمال الدين، ج2، ص674؛ بحارالانوار، ج52، ص327. 21. كفاية الاثر، ص263؛ بحارالانوار، ج36، ص409؛ عوالم، ج15، بخش3، ص269؛ اثبات الهداة، ج3، ص563. 22. نعمانى، غيبة، ص308؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ ر. ك: ارشاد، ص275. 23. الاصول الستة عشر، ص79؛ اثبات الهداة، ج3، ص588؛ بحارالانوار، ج26، ص209؛ مستدرك الوسائل، ج11، ص38. 24. كمال الدين، ج2، ص671؛ خرائج، ج2، ص930؛ اثبات الهداة، ج3، ص493؛ بحارالانوار، ج51، ص58 و ج52، ص389. 25. احقاق الحق، ج13، ص357؛ ر. ك: نعمانى، غيبة، ص242؛ كمال الدين، ج2، ص366؛ ارشاد، ج5، 36؛ اعلام الورى، ص433؛ كشف الغمّه، ج3، ص256. 26. (يُعْرَفُ المُجرمونَ بِسيماهُمْ فَيْؤخَذُ بِالنَّواصى والأقْدامِ؛ (آن روز) بدكاران به سيماىشان شناخته مىشوند. پس موى پيشانى آنان با پاهاىشان بگيرند)؛ الرحمن (55) آيه 41. 27. اختصاص، ص304؛ نعمانى، غيبة، ص128؛ بصائر الدرجات، ص356؛ بحارالانوار، ج52، ص321؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص431؛ المحجة، ص217؛ ينابيع المودّه، ص429. 28. عقدالدرر، ص97، 138، 139؛ القول المختصر، ص19؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص158. 29. بصائر الدرجات، ص188؛ كافى، ج1، ص231؛ نعمانى، غيبة، ص238؛ خرائج، ج2، ص690؛ نورالثقلين، ج1، ص84؛ بحارالانوار، ج13، ص185 و ج52، ص324. 30. كمال الدين، ص670؛ بحارالانوار، ج52، ص351؛ وافى، ج2، ص112. 31. كمال الدين، ص372؛ كفاية الاثر، ص323؛ اعلام الورى، ص408؛ كشف الغمّه، ج3، ص314؛ فرائد السمطين، ج2، ص336؛ ينابيع المودّه، ص489؛ نورالثقلين، ج4، ص47؛ بحارالانوار، ج51، ص157؛ ر. ك: كفاية الاثر، ص324؛ احتجاج، ج2، ص449؛ اعلام الورى، ص409؛ خرائج، ج3، ص1171؛ مستدرك الوسائل، ج2، ص33. 32. مفيد، اختصاص، ص199؛ بصائر الدرجات، ص409؛ بحارالانوار، ج52، ص321. 33. اختصاص، ص326؛ بحارالانوار، ج52، ص312؛ غاية المرام، ص77. 34. مفيد، ارشاد، ص365؛ بحارالانوار، ج52، ص337؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص400. 35. عقد الدرر، ص138. 36. العلل المتناهيه، ج2، ص855؛ عقد الدرر، ص180. 37. عقد الدرر، ص139. 38. الشيعة و الرجعه، ج1، ص161. 39. نعمانى، غيبة، ص159؛ دلائل الامامه، ص249؛ اثبات الهداة، ج3، ص573؛ بحارالانوار، ج52، ص365. 40. الشيعة و الرجعه، ج1، ص169. 41. كمال الدين، ج2، ص673؛ بحارالانوار، ج52، ص318، 351؛ كافى، ج1، ص232. 42. تاريخ مواليد الائمه، ص200؛ كشف الغمّه، ج3، ص265؛ صراط المستقيم، ج2، ص260؛ بحارالانوار، ج51، ص240؛ اثبات الهداة، ج3، ص615؛ نورى، كشف الاستار، ص69. 43. خاتون آبادى، اربعين، ص67؛ اثبات الهداة، ج3، ص700. منبع: چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى (علیه السلام)
سخنان پیامبر درمورد اخلاق نیکو
نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396ـــــدا « وقتی ناامید شدی بدان که شیطان بین تو و خدا قرار گرفته » 40 حدیث در مورد اخلاق پسندیده « 1 » پیامبر صلىاللهعلیه وآله : … وَ ما یَمْنَعُكَ أنْ تُحِبَّ أنْ تَعیشَ حَمیدا وَ تَموتَ سَعیدا و اِنّما بُعِثْتُ عَلى تَمامِ مَحاسِنَ الأخْلاقِ؛(مجمع الزوائد، ج 8 ، ص 23 ) چه چیزى مانع توست كه زندگى پسندیده و مرگ با سعادت را داشته باشى، چرا كه من براى كامل نمودن اخلاق زیبا مبعوث شدهام . « 2 » پیامبر صلىاللهعلیهوآله : اَحَبُّكُمْ اِلَى اللّهِ اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقا؛(مجمع البیان، ج 10، ص 87 .) محبوبترین شما در نزد خدا، خوش اخلاقترین شماست . « 3 » امام صادق علیهالسلام : اِنَّ مِمّا یُزَیِّنُ الاِْسْلامَ الاَْخْلاقُ الْحَسَنَةُ فیما بَیْنَ النّاسِ؛(مشكاة الأنوار، ص 422.) خوش اخلاقى در بین مردم، زینت اسلام است . « 4 » امام على علیهالسلام : عَوِّدْ اُذُنـَكَ حُسْنَ الاِْسْتِماعِ وَ لا تُصغِ اِلى ما لا یَزیدُ فى صَلاحِكَ استِماعُهُ فَاِنَّ ذلِكَ یُصدِئُ الْقُلوبَ وَ یوجِبُ الْمَذامَّ؛(غررالحكم، ح 6234 . ) گوش خود را به شنیدن خوبىها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تو نمىافزاید گوش مسپار، زیرا این كار، دلها را زنگار مىزند و موجب سرزنش مىشود . « 5 » امام صادق علیهالسلام : اَلا اُحَدِّثُكَ بِمَكارِمِ الاَْخْلاقِ؟ الصَّفْحُ عَنِ النّاسِ وَ مُواساةُ الرَّجُلِ اَخاهُ فى مالِهِ وَ ذِكْرُ اللّهِ كَثیرا؛(معانى الأخبار، ص 191، ح 2. ) آیا به شما بگویم كه مكارم اخلاق چیست؟ گذشت كردن از مردم، كمك مالى به برادر (دینى) خود و بسیار به یاد خدا بودن . « 6 » امام على علیهالسلام : عَوِّدْ نَفْسَكَ الْجَمیلَ فَبِاعْتیادِكَ اِیّاهُ یَعودُ لَذیذا؛(شرحنهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج20، ص266، ح92. ) خودت را به كارهاى زیبا عادت بده كه اگر به آنها عادت كنى، برایت لذت بخش مىشوند . « 7 » امام على علیهالسلام : ما اَصْعَبَ اِكْتِسابَ الْفَضائِلِ وَ اَیْسَرَ اِتْلافَها؛(شرحنهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج20، ص 259، ح38.) فضائل اخلاقى و صفات پسندیده چه به سختى به دست مىآیند و چه آسان از دست مىروند . « 8 » امام سجاد علیهالسلام : قُلْتُ لِعَلىِّ بْنِ الْحُسَینِ علیهالسلام اَخْبِرنىِ بِجَمیعِ شَرایِـعِ الّدینِ، قالَ علیهالسلام : قَوْلُ الْحَقِّ وَ الْحُكْمُ بِالْعَدْلِ وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ؛(خصال، ص 113، ح 90. ) به امام سجّاد علیهالسلام عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى دین آگاه كنید، امام علیه السلام فرمودند: حقگویى، قضاوت عادلانه و وفاى به عهد . « 9 » پیامبر صلىاللهعلیهوآله : اَلا اُنَـبِّـئُـكُمْ بِخیارِكُمْ؟ قالوا: بَلى یا رَسولَ اللّهِ. قالَ اَحاسِنُـكُم اَخْلاقا اَ لْمُوَطِّـئُونَ اَكْنافا، اَ لَّذینَ یَأْلِفونَ وَ یُؤْلَفونَ ؛(بحارالأنوار، ج 71، ص 396، ح 76. ) آیا شما را از بهترین افرادتان خبر ندهم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاقترین شما، آنان كه نرمخو و بىآزارند، با دیگران انس مىگیرند و از دیگران انس و الفت مىپذیرند . « 10 » امام على علیهالسلام : رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْییزُ بَیْنَ الاَْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛(غررالحكم، ح 5267. ) بالاترین درجه دانایى، تشخیص اخلاق از یكدیگر و آشكار كردن اخلاق پسندیده و سركوب اخلاق ناپسند است. « 11 » امام صادق علیهالسلام : مَنْ اَحْسَنَ خُلْقَهُ اَحَبَّهُ الاَْخْیارُ وَ جانَبَهُ الفُجّارُ؛(مستدرك الوسائل، ج 8 ، ص 449. ) انسان خوش اخلاق، از دوستى مردمان خوب برخوردار است و از تعرّض آدمهاى نابكار در امان است . « 12 » امام صادق علیهالسلام : وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَكارِمِ الاَْخْلاقِ: اَلْعَفْوُ عَمَّنْ ظَـلَمَكَ وَ صِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ وَ اِعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلى نَفْسِكَ؛(معانى الأخبار، ص 191، ح 1. ) درباره مكارم اخلاق سؤال شد، فرمودند : گذشت از كسى كه به تو ظلم كرده، رابطه با كسى كه با تو قطع رابطه كرده، عطا به آن كس كه از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد . « 13 » امام حسن عسكرى علیهالسلام : كَفاكَ اَدَبا تَجَـنُّـبُكَ ما تَـكْرَهُ مِنْ غَیْرِكَ؛(بحارالأنوار، ج 78، ص 377. ) براى ادب تو همین بس كه آنچه را از دیگران نمىپسندى، از آن دورى كنى . « 14 » امام حسین علیهالسلام : لا تَقولَنَّ فى اَخیكَ المُؤْمِنِ اِذا تَوارى عَنْكَ اِلاّ ما تُحِبُّ اَنْ یَقولَ فیكَ اِذا تَوارَیْتَ عَنْهُ؛(بحارالأنوار، ج 78، ص 127. ) وقتى كه برادر دینىات از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو، مگر این كه دوست دارى او در پشت سر تو آن را بگوید . « 15 » پیامبر صلىاللهعلیهوآله : ثَلاثٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فیهِ فَلَیْسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَ حُسْنُ خُلْقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛(خصال، ص 145، ح 172. ) سه چیز است كه هر كس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها كدامند؟ فرمودند: بردبارى كه به وسیله آن جهالت نادان را دفع كند، اخلاق خوش كه با آن در میان مردم زندگى كند و پارسایى كه او را از نافرمانى خدا باز دارد . « 16 » امام صادق علیهالسلام : اِنَّ لاَِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطیفٌ وَ قَلْبٌ رَحیمٌ وَ یَدٌ مُعْطیَةٌ؛(مجموعه ورام، ج 2، ص 91. ) بهشتىها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده . «17» پیامبر صلىاللهعلیهوآله : اَبَى اللّهُ لِصاحِبِ الْخُلْقِ السَّیِّىءِ بِالتَّوبَةِ. فَقیلَ: یا رَسول اللّهِ، وَ كَیْفَ ذلِكَ؟ قالَ: لاَِنـَّهُ اِذا تابَ مِنْ ذَنـْبٍ وَقَعَ فى اَعْظَمَ مِنَ الذَّنـْبِ الّذى تابَ مِنْهُ؛(بحارالأنوار، ج 73، ص 299، ح 12. ) خداوند از آدم بد اخلاق توبه نمىپذیرد. عرض شد: اى رسول خدا، چرا؟ فرمودند: چون هرگاه از گناهى توبه كند در ورطه گناهى بدتر از آن كه توبه كرده است مىافتد. « 18 » پیامبر صلىاللهعلیهوآله : لا تَـكُنْ عَیّابا وَ لا مَدّاحا وَ لا طَعّانا وَ لا مُماریا؛(مكارم الاخلاق، ص 467.) نه عیبجو باش و نه ثناگو، نه زخمزبان زن و نه مجادله گر . « 19 » امام على علیهالسلام : فى سَعَةِ الاَْخْلاقِ كُنوزُ الاَْرْزاقِ؛(كافى، ج 8 ، ص 23. ) گنجهاى روزى در وسعت اخلاق نهفته است . « 20 » امام على علیهالسلام : مَنْ ساءَ خُلْقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ؛(غررالحكم، ح 8023.) هر كس بد اخلاق باشد، روزىاش تنگ مىشود . « 21 » امام صادق علیهالسلام : لا عَیْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛(علل الشرایع، ج 2، ص 559.) هیچ زندگى گواراتر از اخلاق و رفتار پسندیده نیست . « 22 » امام على علیهالسلام : اَلسَّیِّئُ الْخُلُقِ كَثیرُ الطَّیْشِ مُنَغَّصُ الْعَیْشِ؛(غررالحكم، ح 1604 . ) آدم بد اخلاق بسیار خطا مىكند و زندگىاش تلخ مىشود . « 23 »امام سجاد علیهالسلام : اَللّهُمَّ لا تَدَعْ خَصْلَةً تُعابُ منّى اِلاّ اَصْلَحْتَها وَ لا عائِبَةً اُوَنَّبُ بِها اِلاّ حَسَّنْتَها وَ لا اُكْرومَةً فىَّ ناقِصَةً اِلاّ اَتـْمَمْتَها ؛(صحیفه سجادیه، از دعاى 20. ) خدایا هیچ صفتى كه بر من عیب شمرده شود وامگذار مگر آن كه اصلاحش فرمایى و هیچ صفت نكوهیدهاى را بجاى مگذار مگر آن كه آن را نكوسازى و مرا در هیچ خصلت پسندیده ناتمامى فرو مگذار مگر آن كه كاملش گردانى . « 24 » امام صادق علیهالسلام : قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ: یا بُنَىَّ ایّاكَ وَ الضَّجَرَ وَ سوءَ الْخُلْقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ فَلا یَسْتَقیمُ عَلى هذِهِ الْخِصالِ صاحِبٌ وَ اَ لْزِمْ نَفْسَكَ التُّؤَدَةَ فى اُمورِكَ وَ صَبِّرْ عَلى مَؤوناتِ الاِْخْوانِ نَفْسَكَ وَ حَسِّنْ مَعَ جَمیعِ النّاسِ خُلْقَكَ؛(قصص الأنبیاء، ص 198، ح 245. ) لقمان به فرزندش فرمود : فرزندم! از بىحوصلگى و بد اخلاقى و بىتابى دورى كن كه هیچ دوستى تحمل این خصلتها را ندارد. در كارهایت آرام و بردبار، در تحمّل زحمات برادران صبور و با همه مردم خوش اخلاق باش. « 25 » امام على علیهالسلام : رُبَّ عَزیزٍ اَذَ لَّهُ خُلْقُهُ وَ ذَلیلٍ اَعَزَّهُ خُلْقُهُ؛(بحارالأنوار، ج 71، ص 396، ح 79 ) چه بسا عزیزى كه اخلاق بدش او را ذلیل و چه بسا ذلیلى كه اخلاق خوبش او را عزیز كرد . « 26 » امام على علیهالسلام : حَسِّنْ خُلْقَكَ یُخَفِّفِ اللّهُ حِسابَكَ؛(امالى صدوق، ص 278 ) اخلاقت را خوب كن تا خداوند حسابت را آسان گرداند . « 27 » امام على علیهالسلام : اِذا حَسُنَ الْخُلْقُ لَطُفَ النُّطْقُ؛(غررالحكم، ح 4052 . ) با اخلاق نیكو، گفتار نرم مىشود . « 28 » امام على علیهالسلام : حُسْنُ الْخُلْقِ فى ثَلاثٍ: اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ طَـلَبُ الْحَلالِ وَ التَّـوَسُّعُ عَلَى الْعِیالِ؛(بحارالأنوار، ج 71، ص 394، ح 63. ) خوش اخلاقى در سه چیز است: دورى كردن از حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه براى خانواده . « 29 » امام صادق علیهالسلام : اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى خَصَّ رَسولَ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله بِمَكارِمِ الاَْخْلاقِ، فَامْتَحِنوا اَنـْفُسَكُمْ، فَاِنْ كانَتْ فیكُمْ فَاحْمَدُوا اللّهَ عَزَّوَجَلَ وَ ارْغَبوا اِلَیْهِ فِى الزّیادَةِ مِنْها. فَذَكَرَها عَشَرَةً: الیَقینُ وَ القَناعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ السَّخاءُ وَ الْغَیْرَةُ وَ الشَّجاعَةُ وَ الْمُروءَةُ؛(امالى صدوق، ص 290. ) خداى تبارك و تعالى، رسول خدا صلىاللهعلیهوآله را به مكارم اخلاق، مخصوص گردانید. پس شما نیز خود را بیازمایید، اگر این صفات در شما بود خداى عزّوجل را سپاس گویید و از خدا این مكارم را بیشتر بخواهید. سپس آن ده صفت را برشمردند: یقین، قناعت، صبر، شكر، بردبارى، خوشاخلاقى، بخشندگى، غیرت، شجاعت و جوانمردى . « 30 » امام على علیهالسلام : عَوِّدْ نَفْسَكَ حُسْنَ النِّیَّةِ وَ جَمیلَ الْمَقْصَدِ، تُدْرِكْ فى مَباغیكَ النَّجاحَ؛(غررالحكم، ح 623. ) خودت را به داشتن نیّت خوب و مقصد زیبا عادت ده، تا در خواستههایت موفق شوى . « 31 » امام على علیهالسلام : عَوِّدْ لِسانَكَ لینَ الْكَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ، یَكْثُرْ مُحِبّوكَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضوكَ؛(غررالحكم، ح 6231 ) زبان خود را به نرمگویى و سلام كردن عادت ده، تا دوستانت زیاد و دشمنانت كم شوند . « 32 » امام على علیهالسلام : تِسْعَةُ اَشْیاءَ قَبیحةٌ وَ هِىَ مِنْ تِسْعَةِ اَنـْفُسٍ اَقبَحُ مِنها مِنْ غَیْرِهِمْ: ضیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْـمُلوكِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الاَْغْنیاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الصِّبا مِنَ الْكُهولِ وَ الْقَطیعَةُ مِنَ الرُّؤوسِ وَ الْكِذْبُ مِنَ الْـقُضاةِ وَ الزَّمانَةُ مِنَ الاَْطِبّاءِ وَ الْبَذاءُ مِنَ النِّساءِ وَ الطَّیشُ مِن ذَوِى السُّلْطانِ؛(دعائم الإسلام، ج 1، ص 83 .) نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشتتر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حركات بچگانه از میانسالان؛ جدایى حاكمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیمارى كهنه از پزشكان؛ بدزبانى از زنان و سختگیرى و ستمگرى از سلاطین. « 33 » پیامبر صلىاللهعلیهوآله : اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاُْمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاَْغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛(نهج الفصاحه، ح 2006. ) عدالت نیكو است اما از دولتمردان نیكوتر، سخاوت نیكو است اما از ثروتمندان نیكوتر؛ تقوا نیكو است اما از علما نیكوتر؛ صبر نیكو است اما از فقرا نیكوتر، توبه نیكو است اما از جوانان نیكوتر و حیا نیكو است اما از زنان نیكوتر . « 34 » امام على علیهالسلام : اَلْكَریمُ یَرى مَكارِمَ اَفْعالِهِ دَیْنا عَلَیْهِ یَقْضیهِ، اَللَّئیمُ یَرى سَوالِفَ اِحْسانِهِ دَیْنا لَهُ یَقْتَضیهِ ؛(غررالحكم، ح 2031 و 2032 .) بزرگوار، نیكوكارىهاى خود را بدهى به گردن خود مىداند كه باید بپردازد و فرومایه، احسانهاى گذشته خود را بدهى به گردن دیگران مىداند كه باید پس بگیرد. « 35 » امام على علیهالسلام : اِذا كانَ فى رَجُلٍ خَلَّةٌ رائِقَةٌ فَانْتَظِروا اَخَواتِها؛(نهج البلاغه، حكمت 445 . ) اگر در وجود كسى خصلتى پسندیده باشد، انتظار خصلتهاى پسندیده دیگرى را نیز در او داشته باشید . « 36 » امام صادق علیهالسلام : ایّاكَ وَ خَصْلَتَینِ: اَلضَّجَرَ وَ الْكَسَلَ، فَاِنَّكَ اِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلى حَقٍّ وَ اِنْ كَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّا؛(امالى صدوق، ص 636. ) از دو خصلت بپرهیز: بىحوصلگى و تنبلى، زیرا اگر كمحوصله باشى بر حق شكیبایى نكنى و اگر سست و تنبل باشى حقّى را ادا نكنى . « 37 » پیامبر صلىاللهعلیهوآله : اِنَّما تَفْسیرُ حُسْنِ الْخُلْقِ: ما اَصابَ الدُّنْیا یَرْضى وَ اِنْ لَمْ یُصِبْهُ لَمْ یَسْخَطْ؛(كنزالعمّال، ح 5229 . ) تفسیر خوش اخلاقى این است كه اگر دنیا به انسان رو كرد، راضى و خشنود باشد و اگر رو نكرد خشمگین و ناراحت نشود . « 38 » پیامبر صلىاللهعلیهوآله : اَوَّلُ ما یوضَعُ فى میزانِ الْعَبْدِ یَوْمَ الْقیامَةِ حُسْنُ خُلْقِهِ؛(قرب الإسناد، ص 46، ح 149. ) نخستین چیزى كه روز قیامت در ترازوى اعمال بنده گذاشته مىشود، اخلاق خوب اوست . « 39 » امام على علیهالسلام : مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ؛(تحف العقول، ص 214 . ) هر كس بد اخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته مىشوند . « 40 » امام على علیهالسلام : اَلنُّصْحُ بَیْنَ الْمَلاَء تَقْریعٌ؛(شرحنهجالبلاغه،ابنابىالحدید، ج20،ص341،ح908) نصیحت كردن در حضور دیگران، خُرد كردن شخصیت است .
زنان در آخر الزمان
نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396ى که لهو و لعب و رقص و آوازهخوانى علنى شده، مسلمانان از آن عبور مى کنند و احدى، احدى را منع نمى کند و احدى جرأت بر منع آن ندارد… …و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى مى کند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است…. زنان آخرالزمان روایتی عجیب از امام صادق (ع) در مورد آخرالزمان امام صادق (علیه السلام) (در مجلسى که صحبت از قدرت و شوکت بنی عباس و فقر و بد حالى شیعه مى شد) فرمود: من در روزى که ابو جعفر منصور دوانیقى با موکب سلطنتى خود حرکت مى کرد با او بودم او بر اسبى سوار بود که جمعى از خدم و سوارگانش همراهش بودند و جمعى دیگر از پشت سر مى آمدند و من بر الاغى سوار بودم و دوش به دوش او مى رفتم. به من گفت: یا ابا عبد اللَّه (کنیه امام صادق(علیه السلام)) به راستى جا دارد که به خاطر سلطنت و نیرویى که خدا به ما داده و عزتى که ارزانى داشته خوشحالى کنى و به مردم نگویى که شما و اهل بیت شما سزاوارتر از ما به این سلطنت بودید، زیرا اگر چنین حرفى را بزنى ما را هم علیه خودت و هم علیه مردم تحریک کردهاى. فرمود: من گفتم: چه کسى از من چنین گزارشى به تو داده؟ هر کس که بوده دروغ گفته، منصور گفت: آیا سوگند مى خورى که چنین حرفى را نزده اى؟ مى فرماید: به او گفتم:مردم ساحرند، یعنى دوست مى دارند قلب تو را علیه من برنجانند، این تو هستى که باید اختیار گوش خودت را داشته باشى، هر چه آنها گفتند نپذیرى، براى اینکه احتیاج ما به تو بیشتر است از احتیاج تو به ما، آن گاه به من گفت: هیچ یادت مى آید آن روزى را که من از تو پرسیدم: آیا ما به سلطنت مى رسیم؟ تو گفتى: بله سلطنتى طولانى و گسترده و نیرومند و لا یزال در سلطنت خود در مهلت و آسایشید و در دنیایتان در وسعت و فراخى تا آنکه در ماه حرام و در بلد حرام دست خود به خون ما بیالائید! امام مى فرماید: فهمیدم که او جریان را به یاد دارد گفتم: بله ولى امید است خداى عزوجل تو را حفظ کند و من هم آن روز در آن سخن شخص تو منظورم نبود بلکه حدیثى بود که برایت نقل کردم البته ممکن است آن کسى که دست خود به خون ما بیالاید شخصى از اهل بیت تو باشد چون سخن من بدینجا رسید ساکت شد و چیزى به من نگفت! بعدا که به منزل آمدم یکى از دوستان با جمعیتى نزد من آمدند، آن دوست به من گفت: فدایت شوم تو را در مرکب منصور دوانیقى دیدم در حالى که بر الاغى سوار بودى و او بر اسب سوار بود، سرش را به سوى تو خم مى کرد و با تو سخن مىگفت کانه مى خواست زیر دست شدن تو را مجسم کند، در دلم گفتم: یا للعجب این حجت خدا بر خلق است که صاحب واقعى این سلطنت و شوکت است و کسى است که همه سلاطین عالم باید به او اقتدا کنند و این دیگرى مردى ستمگر و قاتل اولاد انبیا و مردى خونریز است، خون بى گناهانى را به زمین مىریزد که خدا دوست ندارد، آن وقت او در موکب سلطنتى قرار گرفته و تو بر الاغى سوارى، این فکر مرا گرفتار شبهه کرد به حدى که بر دین و جانم ترسیدم. امام (علیه السلام) فرمود: بدو گفتم اگر حشمت و خدمى را که من داشتم و آن فرشتگانى را که از پیش رو و پشت سر من در حرکت بودند مى دیدى سلطنت منصور از نظرت مى افتاد و آن را حقیر و پشیز مى شمردى، دوستم چون این بشنید گفت: الان دلم آسوده شده. و سپس پرسید: اینها تا کى سلطنت خواهند کرد؟ و چه زمانى امت اسلام از شر اینها راحت مى شود؟ در پاسخش گفتم: مگر تو نمى دانى که براى هر چیزى مدتى است، گفت: چرا (مى دانم) گفتم: اگر بدانى که وقتى این امر تحقق یابد از چشم بر هم زدن هم سریعتر خواهد بود آن وقت علمت تو را نفع مى دهد؟ آرى اگر حال این قوم که نزد خدا دارند را بدانى و بدانى که چه حالى دارند آن وقت بغض و دشمنیت نسبت به آنان به نهایت درجه مى رسد، اگر تو و تمامى اهل زمین سعى کنید که حال آنان را شدیدتر از آنچه دارند بکنید هرگز نخواهید توانست پس شیطان تو را دست نیندازد که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنین است ولى منافقین نمى دانند. … آیا نمى دانى که هر کس منتظر امر ما باشد و بر اذیتها و ترسها که امروز مى بیند صبر کند، فردا در زمره ما خواهد بود، پس هر زمان دیدى حق مرده و اهلش از بین رفته اند و جور و ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن کهنه شده و چیزهایى در آن پدید آمده که در آن نیست و دیدى که قرآن طبق هوا و هوسها توجیه و تفسیر مى شود و دیدى که دین وارونه شده، آن چنان که کاسه وارونه مى شود و دیدى که اهل باطل بر اهل حق آقایى و سرورى مى کنند و دیدى که شر ظاهر گشته و از آن نهى نمى شود بلکه از اهل شر دفاع مى شود و دیدى که فسق علنى شده و مردان با مردان و زنان با زنان اکتفاء مى کنند و دیدى که مؤمن سکوت کرده، چون گفتارش پذیرفته نمى شود و دیدى که فاسق دروغ مىگوید و پذیرفته مى شود و کسى دروغ و افتراى او را رد نمى کند و دیدى که صغیران بزرگتران را تحقیر مى کنند و دیدى که قطع رحم همگانى شده و دیدى که وقتى کسى را به فسق مى ستایند خود او مى خندد و سخن گوینده را رد نمى کند و دیدى که به پسر همان را مى دهند که به زن مى دهند و دیدى که زنان با زنان ازدواج مى کنند و دیدى که مدح و ثنا بسیار شده و دیدى که مرد مال خود را در غیر راه اطاعت خدا انفاق مى کند و کسى نیست که او را نهى کند و دست او را بگیرد و دیدى که مردم وقتى مؤمن را مى بینند که در حال اجتهاد و تلاش است، پناه به خدا مى برند از اینکه مثل او باشند و دیدى که همسایه، همسایه اش را مى آزارد و کسى نیست جلویش را بگیرد و دیدى که کافر وقتى وضع رقت بار مؤمن را مى بیند از وضع خود خوشحالى مى کند و چون فساد را در پهناى زمین گسترده مى بیند مسرور مى شود و دیدى که شرابهاى گوناگون علنا نوشیده مى شود و مردمى بر سفره شراب جمع هستند که از خداى عز و جل هیچ پروایى ندارند و دیدى که امر به معروف زایل شده و دیدى که فاسق در اعمالى که خدا دوست ندارد نیرومند و مورد حمایت و مدح قرار مى گیرد و دیدى که دارندگان آیات (در نسخه دیگر آمده دارندگان آثار) مورد تحقیر واقع مى شوند و هر کسى هم آنان را دوست بدارد تحقیر مىشود و دیدى که راه خیر بسته شده و راه شر باز و پر رهرو است و دیدى که خانه کعبه معطل مانده و مردم از رفتن به زیارت آن نهى مى شوند و به ترک آن تشویق و مامور مى گردند و دیدى که هر کس به دیگرى می گوید آنچه را که خود نکرده و دیدى که مردان خود را براى مردان چاق مى کنند و زنان براى زنان و دیدى که مرد از راه ماتحت خود روزى به دست مى آورد و زن از راه فرجش. و دیدى که زنان براى خود مجالس ترتیب مى دهند آن چنان که مردان تشکیل مى دهند و دیدى که….عمل لواط و زن شدن مردان شایع و علنى گشته و به همین منظور خود را خضاب مى کنند و شانه مى زنند آن چنان که زنان براى شوهر خود شانه مى زنند و دیدى که صاحب مال محترمتر از مؤمن است و ربا علنى معامله مى شود و کسى سرزنش نمى کند و دیدى که زنان به خاطر دادن زنا ستایش مى شوند و زن شوهرش را در عمل لواط با مردى دیگر کمک و همکارى مى کند و دیدى که در نظر اکثریت مردم بهترین خانواده ها آن خانوادهاى است که زنان را بر کار فسق کمک مى کنند. و دیدى که مؤمن همواره در اندوه و تحقیر شده و خوار است و دیدى که بدعتها و زنا علنى شده و مردم را دیدى که با شاهدى که به دروغ شهادت مى دهد به یکدیگر تجاوز مى کنند و دیدى که حرام حلال و حلال تحریم شده است و دیدى که هر کس دین را با رأى و نظر خود براى خود توجیه مى کند و کتاب خدا و احکامش تعطیل شده. و دیدى که در ارتکاب گناه از تاریکى شب استفاده نمى شود بلکه در روز روشن گناه مى کنند و دیدى که مؤمن جز با قلبش نمى تواند منکر را انکار کند و دیدى که مال بسیار هنگفت در راه خشم الهى خرج مىشود و دیدى که والیان ولایت و سرپرستى مردم را قباله کسى بدانند که قدرتش بیشتر است و دیدى که محرم به محرم خود اکتفاء کند و با او ازدواج نماید و دیدى که مردم به صرف تهمت و بر اساس مظنه کشته مى شوند و دیدى که مردم بر سر عشق ورزیدن به یک پسر با یکدیگر به ملاک غیرت مى ستیزند و حتى بر سر این عشق جان و مال فدا مى کنند. و دیدى که مردم کسى را که شهوت خود را با رفتن نزد زنان خاموش مى کند سرزنش مى نمایند و دیدى که مرد با زنا دادن همسرش پول در مى آورد و زندگى مىکند با علم به اینکه او زنا مى دهد و حتى بر این کار او نظارت دارد و دیدى که زن قاهر و مسلط بر شوهرش مى شود و بر خلاف میل او کارها مى کند و علیه او پولها خرج مى کند و دیدى که مرد همسر و دختر- کنیز- خود را کرایه مى دهد و به طعام و نوشیدنى پست راضى مى شود و اگر دیدى که سوگند به دروغ به خداى عز و جل بسیار و شایع شده و دیدى که قمار علنى و آشکار گشته و دیدى که شراب علنا فروخته مى شود و کسى از آن منع نمىکند و دیدى که زنان مسلمان ناموس خود را به اهل کفر مى دهند. و دیدى که لهو و لعب و رقص و آوازهخوانى علنى شده، مسلمانان از آن عبور مى کنند و احدى، احدى را منع نمى کند و احدى جرأت بر منع آن ندارد و دیدى که افراد شریف و آبرومند به وسیله کسانى که از قدرت آنان مى ترسند توهین شده و خوار مى شوند و دیدى که نزدیکترین افراد به درگاه والیان آن کسى است که با بد گویى به ما اهل بیت آن والیان را مدح مى گویند و دیدى که شنیدن صوت قرآن بر مردم سنگینى مى کند و در مقابل شنیدن آوازهاى باطل برایشان آسان و خفیف است. و دیدى که همسایه را از ترس زبانش احترام مى کنند و دیدى که راستگوترین مردم دروغ سازانند و دیدى که شر علنى و بازار سخن چینى رایج شده و دیدى که بغى و ستم آشکار گشته و دیدى که غیبت کردن نوعى ملاحت و خوش اخلاقى تلقى مىشود و مردم یکدیگر را به خاطر آن بشارت مى دهند و دیدى که حج و جهاد جنبه غیر خدایى به خود مى گیرد و دیدى که سلطان به خاطر کافر، مؤمن را توهین نموده و خوار مى سازد و دیدى که خرابى بر عمران مسلط شده و دیدى که زندگى یک فروشنده از راه خیانت در کیل و وزن اداره مىشود و دیدى که خونریزى یک امر آسان و پیش پا افتاده تلقى مىشود. و دیدى که اگر کسى به طلب ریاست برمىخیزد عوضش تنها دنیا است و خود را مردى بد زبان معرفى مىکند تا کسى جرأت اعتراض کردن نداشته باشدو نیز امور به او نسبت داده مىشود و دیدى که به نماز بى اعتنایى مىشود و دیدى که ثروتمند مال بسیارى نزدش جمع شده و از روزى که مشغول جمع آورى آن شده، زکاتش را نداده و دیدى که میت را از قبرش بیرون مىکشند و آزارش داده، کفنهایش را مىفروشند و دیدى که هرج و مرج بسیار شده و دیدى که افراد در صبح و عصر مست هستند و هیچ اهتمامى به وضع مردم ندارند و دیدى که با چهار پایان جماع مىکنند و دیدى که چهار پایان به جان یکدیگر مىافتند و یکدیگر را پاره مىکنند. دیدى که مرد برای نماز خانهاش مىرود و بر مىگردد در حالى که جامههایش را ربودهاند و دیدى که دلهاى مردم قساوت و چشمهاشان خشک شده و ذکر خدا بر آنان سنگین مىآید و حرام خوارى علنى گشته و بر سر آن از یکدیگر پیشى مىگیرند و دیدى که نمازگزار اگر به نمازخانه مىرود براى آن است که خود را به مردم نشان دهد، مردم او را ببینند که نماز مىخواند و اگر دیدى که فقیه براى غیر هدف دین تفقه مىکند، یعنى به این منظور فقه مىخواند که دنیا و ریاست به دست آورد و دیدى که مردم به سوى آن کسى مىشتابند که غالب باشد و خلاصه هر یک از دو طرف نزاع غلبه کند مردم با او باشند، چه غلبهاش حق باشد و چه باطل. و دیدى که طالب حلال مورد مذمت و سرزنش و طالب حرام مورد مدح و احترام قرار گیرد و دیدى که در دو حرم کعبه و مدینه کارهایى صورت مىگیرد که خدا دوست نمىدارد و هیچکس جلوگیر آنان نیست و حتى بین آنان و آن عمل زشت کسى حائل نمىشود و دیدى که در دو حرم شریف ساز و آواز علنى ارتکاب مىشود و دیدى که افرادى سخن از حق مىگویند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند ولى از پاى خطابه اش کسى برمىخیزد در حالى که خود را خیر خواه و دلسوز او مىداند از در خیر خواهى و نصیحت مىگوید: خدا از تو نخواسته که این حرفها را بزنى و دیدى که راههاى خیر از رهرو خالى است و احدى به آن راه نمىرود. و دیدى که جنازه را به اهتزاز در مىآورند و کسى از این عمل ناراحت نمىشود و دیدى که هر سالى که مىگذرد بدعتهاى بیشترى از سال قبل باب شده و شر بیشترى پیدا مىشود و دیدى که خلق و جمعیتها جز اغنیاء را پیروى نمىکنند، دیدى که حاجت محتاج را در برابر مسخره کردن او و خندیدن به او بر آورده مىکنند و ترحمشان براى غیر رضاى خدا است و دیدى که آیات آسمانى الهى رخ مىدهد ولى کسى از آن نمىترسد و دیدى که مردم با یکدیگر جفتگیرى مىکنند، آن طور که چهار پایان مىکنند و کسى این عمل را زشت ندانسته و اگر زشت بداند از ترس مردم نهى نمىکند و دیدى که افراد اموال بسیار در غیر راه خدا انفاق مىکنند ولى در راه خدا از انفاق مالى اندک مضایقه مىکنند و اگر دیدى که رنجاندن و عقوق پدر و مادر علنى و خوار شمردن آنان شایع شده و در نظر فرزندان بدترین مردم تلقى مىشوند، حتى فرزند خوشحال مىشود از اینکه بر پدر و مادرش تهمت زده شود و دیدى که زنان بر حکومت و سلطنت چیره شدهاند و بر هر امرى که هوا و هوس آنان را تامین کند مسلط گشتهاند. و دیدى که فرزندان به پدر و مادر خود افتراء مىبندند و پدر و مادر خود را نفرین مىکنند و از شنیدن خبر مرگشان خوشحال مىشوند و اگر دیدى که وضع به اینجا کشیده که اگر شخصى روزى بر او بگذرد که در آن روز مرتکب گناه بزرگى نشود، فسق و فجورى انجام ندهد، کمفروشى و خیانتى ننماید، به حرامى دست نیافته و یا شراب مسکرى ننوشد، در غم و اندوه فرو مىرود و مىپندارد که آن روز او به بطالت گذشته و یک روز از عمرش ضایع شده است و دیدى که صاحبان قدر خوردنىها را احتکار مىکند و دیدى که با شراب خود را معالجه مىکنند و براى مریض تعریف و توصیف مىکنند که فلان شراب براى تو بسیار نافع است و از شراب شفا مىطلبند و اگر دیدى که مردم در ترک امر به معروف و نهى از منکر و ترک اعتقاد به وجوب آن با هم برابرند و دیدى که باد به بیرق منافقین و اهل نفاق مىوزد، ولى بیرق اهل حق حرکتى ندارد و دیدى که مؤذنها و نمازخوانها در برابر مزد اذان مىگویند و نماز مىخوانند….. در چنین روزگارى بر حذر باش، و براى درخواست نجات از خدابه خدا متوسل شو و بدان که مردم در چنین روزگارى غرق در سخط الهى هستند و اگر خداى تعالى مهلتشان داده، از این کار منظورى دارد و تو منتظر تحقق آن منظور باش و کوشش کن تا خداى عزوجل تو را در وضعى ببیند که خلاف وضع مردم باشد تا اگر عذاب در آنان نازل شود تو زودتر به رحمت خداى تعالى برسى و اگر عذابشان تاخیر بیفتد آنها مبتلا شوند و تو از آنچه آنها در آن هستند بیرون شده باشى یعنى تو مثل آنان بر خداى عزوجل جرأت نکرده باشى و بدان که خداى تعالى اجر نیکوکاران را ضایع نمىسازد و رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. ترجمه المیزان، ج۵، ص: ۶۵۳تا۶۵۸ لطفا با ذکر منبع منتشر کنید ( منبع: گناه شناسی ۳۱۳fadaii.blog.ir)
چهل حدیث از ائمه درمورد آخر الزمان
نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396. امیرالمؤمنین (علیه السلام): پشت ها سنگین شود و حوادث پیاپی واقع شود. 2. امیرالمؤمنین (علیه السلام) : او (حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگامی ظاهر می شود كه حقیقت ها كم اجر و دنباله روها از نابخردان پیروی كنند. 3. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عرب ها دچار اختلاف شوند اشتیاق به ظهور افزون شود. 4. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عفاف و خویشتن داری از جامعه رخت بربندد و شیطان بر همگان چیره شود. 5. امیرالمؤمنین (علیه السلام): زن ها فرمانروایی كنند، حوادث جانكاه و كمرشكنی روی می دهد. 6. امیرالمؤمنین (علیه السلام): شكافنده ها بشكافند و پیش بتازند ،تیز پروازان حمله كنند. 7. امیرالمؤمنین (علیه السلام): عراق را فتح كنند و هر نوع اختلافی را با خونریزی پاسخ دهند. 8. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): برای مردم روزگاری می رسد كه تنها همّ وغمّشان شكم آن ها و شرف آن ها تجمّلات زندگی و قبلۀ آن ها زن هایشان می گردد. 9. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): دین و آیین آن ها درهم ودینارشان می باشد، آن ها بدترین خلایق هستند برای آن ها نزد خدا ارج و مقامی نیست. 10. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی كه روابط نامشروع شیوع پیدا می كند زلزله زیاد می شود. 11. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی كه برای كارهای ناشایست تعاون و همكاری كنند و در احكام دین از یكدیگر دوری كنند. 12. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): انسان به پدر و مادرش جفا می كند ولی با دوستانش از راه وفا و صفا وارد می شود. 13. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی كه تكبّر و خودپرستی در اعماق دل ها نفوذ كرد آن طور كه سم ها در بدن ها نفوذ می كند. 14. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): گناهان علنی شوند و محرّمات الهی سبك شمرده شوند. 15. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): زمانی می آید كه مردم گرگ درنده می شوند، هر كس گرگ نباشد او را می خورند. 16. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): مردم به انجام منكرات تظاهر می كنند و اموال فراوان برای غنا و موسیقی خرج می شود. 17. امیرالمؤمنین (علیه السلام): كسی كه امر به معروف كند، خوار شود و كسی كه مرتكب گناه شود، مورد ستایش قرار گیرد. 18. امیرالمؤمنین (علیه السلام): هنگامی كه نیازها وگرفتاری ها فراوان شود مردم همدیگر را نشناسند. 19. امیرالمؤمنین (علیه السلام): انسان برای استمداد به نزد برادرش برود، او را در قیافه ای دیگر غیر آن چه بود می بیند. 20. امیرالمؤمنین (علیه السلام): هنگامی كه مردها با مردها در می آمیزند و زن ها با یكدیگر. 21. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی كه امت من نماز را ضایع كنند و از شهوات پیروی كنند. 22. امیرالمؤمنین (علیه السلام): مرد را برای پوشیده نگه داشتن همسرش سرزنش می كنند. 23. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): مردها خود را شبیه زن ها و زن ها خود را شبیه مردها می كنند. 24. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): هنگامی كه زن ها جامه مردان را بپوشند و پوشش حیا از آن ها گرفته شود. 25. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): سپس زمانی می آید كه قاریان قرآن را می خوانند ولی از حلقومشان تجاوز نمی كند (عمل نمی شود). 26. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): قرآن را طبق خواسته های خود توجیه می كنند و آیین خدا را با آرای خود تفسیر و تحلیل می كنند. 27. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): ثروتمندان امت برای سیاحت به مكه می روند ومتوسطین آن ها برای تجارت و فقرا برای ریا و تظاهر (افراد خالص كم هستند). 28. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): قرآن با نی و لحن غنا خوانده می شود، بدون این كه به هنگام تلاوت با خوف و خشیت از پروردگار همراه باشد. 29. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): پس می بینی كه گوش دادن به قرآن برای مردم بسیار سنگین است و گوش دادن به صداهای باطل آسان و فرح بخش شده است. 30. امیرالمؤمنین (علیه السلام): آلات لهو و لعب در رهگذر مردم آشكارا به كار گرفته می شود ، مردم عبور می كنند و كسی جرأت نمی كند از آن جلوگیری كند. 31. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): (در آخرالزمان یعنی نزدیكی ظهور) زمین لرزه بسیار می شود. 32. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): انتظار می رودكه حتی یك قفیزگندم و یك درهم پول به مردم عراق نرسد. 33. امام صادق (علیه السلام): رودخانه ها خشك می شود و قحطی و گرانی پیش می آید. 34. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): سه پرچم در یك سال و یك ماه و یك روز خروج می كنند (1ـ سفیانی 2ـ خراسانی 3ـ یمانی ) 35. امام صادق (علیه السلام): مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می كند. 36. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): یمانی از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) است خروج یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه هم زمان به دنبال یكدیگر است. 37. امام صادق (علیه السلام): در آن میان پرچم های هدایت از خراسان بیرون آمده با شتابی هر چه تمام تر منازل را طی كرده و پیش می تازند و تعدادی از یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آن ها خواهند بود. 38. امام صادق (علیه السلام): هنگامی كه پرچم های سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن از روی برف ها باشد. 39. امام صادق (علیه السلام): آگاه باشید كه آن ها (سپاه خراسانی) یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و زمینۀ سلطنت جهانی او را فراهم می سازند. 40. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): اگر سفیانی را ببینی او را پلید ترین می یابی. (( اللهم عجل لولیک الفرج ))