داستان عجیب قبل از تولد آیت الله بهجت

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 27ام آذر, 1396

 حجت الاسلام بهجت در مورد سیر زندگی پدر بزرگوارش از کودکی گفت: داستان کودکی ایشان از سالها قبل‌تر شروع می‌شود و به داستان پدرشان بر می‌گردد که معروف است. پدر آیت الله بهجت در نوجوانی در حال مرگ بوده که ندایی را می شنود که این را رها کنید، او پدر محمد تقی است. وی گفت: خلاصه ایشان جانی دوباره می‌گیرد و همه تعجب می‌کنند. بعد ازدواج می‌کند و فرزندانش متولد می‌شوند و این داستان را فراموش کرده بوده تا موقع تولد فرزند سومش به یاد می‌آورد که وقتی کوچک بوده به او گفتند که پدر محمد تقی است. اولین پسر را محمد مهدی و دومی را محمد حسین و سومی را که به یاد می‌آورد نامش را محمد تقی می‌گذارد. وی ادامه داد: محمد تقی هفت ساله بوده که در حوض خانه می‌افتد و خفه می‌شود. از دست دادن این بچه برای آنها غم سنگینی است و مادر آیت الله بهجت متوسل می‌شود تا این فرزند را خداوند به آنها می‌دهد و نامش را محمد تقی می‌گذارند. محمد تقی ثانی؛ که من در یادداشت های پدر ایشان دیده بودم که نامشان را محمد تقی دومی نوشته بودند.

دل نوشته ی شهدا

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 26ام آذر, 1396

ستپاچه میشوم… سرم راپایین می اندازم وسرخ میشوم… هنوزهم نمیدانم باکدام زبان،این چنین شیوابامن سخن میگویی؟!… به اطراف چشم میگردانم… گمنامیتان را آذین بسته میابم… وخجل تر میشوم… میخک های صورتی وقرمز،به سپیدی مزارتان جانی دیگربخشیده… صدایت درگوشم میپیچد… سر برمیگردانم ولبخندمیزنم… این سخنان،حرف های خواهر وبرادری من و توست… بااینکه نمیدانم چندساله ای امامیدانم خووووووب مرامیفهمی… کنارت مینشینم… بدون دلشوره از خاکی شدن چادرم… آرام وشاداب… دیگرنه ازتابش آفتاب گریزی دارم و نه از سوز سرما… زمان ومکان وروز وساعت راگم میکنم… ودل میبندم به سکوت کلماتت… ازمن میگویی… واز رسم برادریت درحقم… دل گرم میشوم به داشتنت… نفس عمیقی میکشم… تو،همیــــــــــــشه بامن مهربان بوده ای… هوای آشوب دلم،آرام میگیرد… من دلم را وقف لیلایی ودلبریت کرده ام

دعای فرج دوای هر درد

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 26ام آذر, 1396

مجله موعود آذر 1387 - شماره94

دعای فرج، دوای همة دردها /گفتارهایی از آیت الله العظمی بهجت 50 او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می کُشد؟ آیا جنّیان او را می کُشند یا ما انسان ها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده ایم! * اشاره: این گفتار، گوهرهای گران ارجِ پراکنده ای بوده که به همّت بعضی از شاگردان فقیه فرزانه، و پارسای صاحبدل حضرت آیت الله العظمی بهجت گردآوری شده و در چند جلد کتاب با عناوین «در محضر بهجت»، «فیضی از ورای سکوت» و… به چاپ رسیده است. این قلم به سائقة دوستی و عشق به اولیای حق، بیاناتی را که عمدتاً پیرامون اهمیت «دعا برای تعجیل در فرج» آن موعود مهربان بوده، به گونه ای متصل و مرتبط کنار هم قرار داده تا شکل گفتاری منسجم یافته است. محور این گفتار را بیشتر، دعای خالصانه و تائبانه برای فرج و همچنین ناظر و حاضر دیدن آن حجّت حیّ موجود موعود به خود اختصاص داده است. بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(ع) است؛ البته دعایی که در همة اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (= دیدنی هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جملة شرایط دعا است. مخصوصاً دعای شریف «عظم البلا و برح الخفا» را بخوانیم و از خدا بخواهیم که صاحب کار را برساند. با او باشیم. اگر رساند که رساند و اگر نرساند [حداقل] از کنار او دور نشویم. از رضای او دور نرویم. [امام زمان(ع)] حرف هایی [را] که ما با یکدیگر می زنیم، می داند. در هر حال برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانی ها و گرفتاری ها و نجات و اصلاح حال مؤمنین [این دعا] را بخوانیم: «اللّهمّ اکشف هذه الغمّة عن هذه الامّة بظهوره» خداوندا با ظهور حضرت حجّت(ع) این ناراحتی و نگرانی را از این امّت برطرف نما! تنها انتظار فرج کافی نیست «تهیّأ» (= آمادگی)، اطاعت و بندگی نیز لازم است؛ مخصوصاً با توجّه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان(ع) واقع می شود به حدّی که «ملئت ظلماً و جوراً». خدا می داند که به واسطة ضعف ایمان بر سر افراد چه می آید. خدا کند که ظهور آن حضرت با عافیت مطلق برای اهل ایمان باشد و زود تحقّق پیدا کند. ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان به خصوص اهل ایمان می آید، کارد به استخوان رسیده است. بیماری های مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. إن شاءالله چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست». برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل می شدند و نتیجه می گرفتند ولی متوجّه امام عصر(ع) نیستند. ما باید به بیش از اینها به امام عصر(ع)متوسل باشیم تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود حضرت صاحب(ع) را بشناسد و به آن پناه برند امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند. از مهم ترین دعاها، دعای فرج امام زمان(ع) است. همة مشکلات مردم و حکومت ها از غیبت آن حضرت است. برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید همان طوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا می کند. دعا اگر دعا باشد تأثیر خواهد کرد». دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ماست. در روایت است که در آخرالزمان همه هلاک می شوند، مگر کسانی که برای فرج دعا کنند. «إلّا من دعا بالفرج». ائمه(ع) ما با این بیان، خیلی به اهل ایمان و شیعیان عنایت کرده اند تا خود را بشناسند. یعنی اگر برای فرج دعا می کنید علامت آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست. [معصومین(ع)] فرموده اند: در آخرالزمان این دعای فرج را که دعای «تثبیت در دین» است بخوانیم: «یا الله، یا رحمان، یا رحیم یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبی علی دینک» در زمان غیبت به خواندن دعای «اللّهمّ عرّفنی نفسک…» سفارش شده است. به حجّ که می روید اهمّ حاجات را از خدا بخواهید و آن فرج حضرت ولیّ عصر(ع) است که فرج بشریّت است. بعد از آن نابودی حکومت های فاسد و جائر را بخواهید. خدا کند راهی برای «شرح صدر» پیدا کنیم که به واسطة رئیس و [سَروَرمان] تحیّر قلبی مان برطرف شود. «فرج» ولو یک ساعت باشد، بعد از آن روشنایی است ائمه(ع) ما این مطلب را با ما اتمام حجّت کرده اند و فرموده اند: «برای فرج بسیار دعا کنید»، البته نه با لقلقة زبان. خود امام در مسجد سهله، جمکران، در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببیند، فرموده است: «فرج من نزدیک است، دعا کنید» یا به نقلی فرموده: «فرجم نزدیک شده دعا کنید «بداء» حاصل نشود». چه مصائبی بر امام زمان(ع) که مالک همة کرة زمین است وارد می شود. آن حضرت در چه حالی هستند و ما در چه حالی! او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم. کسانی که در خواب و بیداری تشرّف حاصل نموده اند از آن حضرت شنیده اند که فرموده است: «برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید». خدا می داند تعداد این دعاها باید چقدر باشند تا مصلحت ظهور فراهم آید. باید دعا را با شرایط آن انجام داد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است. چنان که فرموده اند: «دعاء التائب مستجاب» نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم [در حالی که] کارهایمان برای تبعید (= به تأخیر انداختن و دور کردن) آن حضرت باشد. خدا چه صبری داده به حضرت غایب(ع) که هزار سال می بیند بر سر مسلمان ها چه بلاهایی می آید و خود آنها چه بلاهایی بر سر هم می آورند و همه را تحمّل می کند. امیدواریم خداوند برای یک مشت شیعة مظلوم، صاحبشان را برساند زیرا در عالم چنین سابقه نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش این قدر غیبت طولانی داشته باشد. چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی! در تمام امّت های گذشته مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقتِ نامعلوم و غیر مقدّر اتفاق نیفتاده است. اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصرّیم. حضرت غایب(ع) عجب صبری دارند! با اینکه از تمام آنچه که ما می دانیم یا نمی دانیم اطّلاع دارد و از همة امور و مشکلات و گرفتاری های ما باخبر است. خود حضرت مهدی(ع) هم منتظر روز موعود است و خودش می داند که چه وقت ظهور می کند. اینکه گفته می شود آن حضرت وقت ظهورش را نمی داند، درست نیست. دعای تعجیل فرج دوای همة دردهای ماست. می پرسند: «چرا این همه دعا می کنیم مستجاب نمی شود؟» [پاسخ این است:] شرط استجابت دعا، توبه است. لذا ملائکه می گویند: چرا دعا را با شرطش که توبه باشد به جا نمی آورید تا مستجاب شود؟ ما باید امام زمان(ع) را حاضر فرض کنیم. هرجا می رود، برویم و می توانیم! ولی گویا نمی خواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم، نه اینکه رضای آن حضرت را نمی دانیم یا نمی توانیم تحصیل کنیم. مهم تر از دعا برای تعجیل فرج، دعا برای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می باشد. اگر ظهور آن حضرت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد از جمله آنکه از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می شود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده، از سر شیعه رفع و دفع گردد. آقایی که زیاد به مسجد جمکران می رود، می گفت: «امام زمان(ع) را در مسجد جمکران دیدم به من فرمود: «به دل سوختگان ما بگو برای ما دعا کنند». او هزار سال است که زندانی است. لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود باید که اعظم حاجت (= بزرگ ترین خواسته) نزد آن «واسطة فیض» یعنی فرج خود آن حضرت را از خدا بخواهد. حضرت غایب(ع) دارای بالاترین علوم است و «اسم اعظم» پیش از همه در نزد خود آن حضرت است، با این همه به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: «برای من دعا کنید». در حالی که [امام زمان(ع)] مُرده را زنده می کند، خود در زندان وسیع [دنیا] به سر می بَرد. امّا در مورد خود حق ندارد، هرچند برای دیگران مخصوصاً در امور فردی عنایت خاصّی دارد امّا در امور اجتماعی که مربوط به خود آن حضرت است، خیر! خدا کند ارتباط شیعه و اهل ایمان، با امام زمان(ع) قوّت بگیرد تا در مقام صبر، صبر و تحمّل کنند. [یقیناً] دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است، امّا نه لقلقة زبان و «عجّل فرجه» خشک و خالی. دعای فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبّی است. یعنی راستی وجدّی از غیبت امام متأثر باشیم و از خدا بخواهیم که فاصلة هزار و چندصد ساله را که میان مردم و «واسطة فیض» افتاده است، برطرف شود و به پایان برسد. دعای باحالِ حُزن و اندوه و با تأثر قلبی از مردم واقع نمی شود. اگر می شد، قطعاً وضع این طور نبود. راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر(ع) آن هم با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه تا رابطة ما با ولیّ امر و امام زمان(ع) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطة ما با ولیّ امر(ع) هم در اصلاح نفس است. * امام زمان(ع) ناظر اعمال ما چیزی که باعث شرمندگی و خجالت زدگی ما می شود این است که امام زمان(ع) همه چیز را می داند و همه چیز را می شنود. معصومین(ع) «عین الله الناظرة و اذن الله السامعه الواعیه» [= یعنی چشم بینا و گوش شنوای خداوند] هستند. اگر حرفی زده می شود حتی قبل از آنکه دیگران و کسانی که در مجلس هستند، بشنوند، آنها می شنوند. چرا کاری نمی کنید که همیشه خودتان را پیش آن حضرت ببیند؟ [اگر] ما او را نمی بینیم، او که ما را می بیند. پس چرا این قدر دوریم؟ آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رئیسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟ وای بر احوال ما اگر در کارهایمان او را ناظر نبینیم و یا او را در همه جا ناظر ندانیم! با وجود اعتقاد به داشتن رئیسی که «عین الله الناظر» است آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم یا خود را پنهان کنیم؟ چه پاسخی خواهیم داد؟ چقدر سخت است اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم ابتدا «رضایت» و «عدم رضایت» او را در نظر نگیریم و رضایت و خشنودی او را جلب ننماییم! ما باید رضا و میل امام زمان(ع) را در کارها به دست آوریم. در امور اجتماعی نباید به دیگران نگاه کنیم و از این و آن پیروی کنیم. زیرا این افراد معصوم نیستند، هرچند بزرگ و بزرگوار باشند. اگر در راه امام عصر(ع) باشیم چنانچه به ما بد و ناسزا هم بگویند نباید ناراحت شویم بلکه هم چنان باید در آن راهِ حق و حقیقت ثابت قدم و استوار باشیم. انصاف این است که در زمان نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر می شود به افرادی که در دین و ایمان باقی می مانند، عنایات و الطاف خاصّی می شود تا از دین خارج نشوند. زیرا حضرت ولیّ عصر(ع) تکیه گاه مردم است و کسانی که تکیه گاهشان امام باشد، کوهِ ایمانند. ما اهل علم در هر حال باید به وظیفة خود عمل کنیم. نوکرهای امام زمان(ع) عموماً باید عمل به وظیفه کنند، توسلات را هم داشته باشند. * راه های ارتباط با امام عصر(ع) راه ایجاد و ارتباط با اهل بیت(ع) و مخصوصاً حضرت ولیّ عصر(ع) عبارت است از «معرفت خداوند متعال» و بعد «اطاعت محض از پروردگار». این دو، موجب حبّ به خداوند و محبّت نسبت به همة کسانی که خداوند آنها را دوست می دارد؛ مثل انبیا و اوصیا مخصوصاً علاقه و ارتباط با محمّد و آل محمّد(ع) می شود که نزدیک ترین آنها به ما حضرت صاحب الامر(ع) است. لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیّ عصر(ع) تشرّف حاصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه(ع) بهتر از تشرّف باشد، زیرا هرجا که باشیم آن حضرت می بیند و می شنوند. ضمناً عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجّت(ع) است. در زمان غیبت عنایات و الطاف امام زمان(ع) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده. باب بقا و حضور کلّاً مسدود نیست، بلکه اصل «رؤیت جسمانی» را هم نمی شود انکار کرد. ما در دریای زندگی در حال غرق شدن هستیم. دستگیری «ولیّ خدا» لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر(ع) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد. کجا رفتند کسانی که با صاحب الزّمان(ع) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده ایم که قطع ارتباط نموده ایم و گویا هیچ چیز نداریم. اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ارتکاب محرّمات ملتزم نیستید. او به همین امر از ما راضی است. ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است. تنها پیدا کردن و دیدن آن حضرت(ع) مهم نیست. زیرا دیدن آن حضرت در عرفات یا در جای دیگر که همیشه میسور نمی شود و ممکن نیست. [امّا] اگر مشرّف شدید به آن حضرت نگویید که از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری یا امراض به خصوص و… بخواه. زیرا اینها چندان اهمیت ندارد. همچنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمود: اینهایی که به اینجا آمدند از مؤمنین خوب هستند ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است مانند خانه، فرزند. و هیچ کدام برای من نیامده اند. مطلب همین طور است. هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و به فکر آن حضرت نیستیم. هر کسی باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت(ع) و فرج شخصی خویش پیدا کند؛ خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد یا نزدیک. عده ای بوده اند که گویا حضرت غایب در پیش آنها حاضر و ناظر بوده است. آن حضرت آن قدر به ما نزدیک و از حال ما باخبر است امّا ما از او غافل و بی خبریم و می پنداریم که دوریم! حیف که ما قدردانِ نعمتِ ولایت نیستیم. حاج محمّدعلی فشندی(ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب(ع) عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! کسانی که منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. آری! تشنگان را جرعة وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنة معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب نمی دهد با آنکه کارش دادرسی به همه است و به مضطرّان عالم رسیدگی می کند؟! آن حضرت از چشم ظالمان محجوب (= پنهان) است. «المحجوب عن اعین الظالمین» امّا کسانی که نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمان معاشرند و نه در خانه و محلّة ظالمان هستند، آن حضرت از دیدة آنها محجوب نیستند. ثانیاً دیدن با چشم موضوعیت ندارد بلکه طریق و وسیله ای است برای حصول یقین. اگر آدم از پشت پرده، صدایی را شنید و بودن گوینده ای را یقین کرد و او برای ما خبرهایی داد که مطابق با واقع شد، [ما] به وجود گوینده، یقین پیدا می کنیم هرچند چشمانمان او را نبیند. ثالثاً همین دیدن را خیلی از بزرگان علمای ما هم ادّعا کرده اند، که اگر بگوییم آنها دروغگو بوده اند، دیگر معلوم است که ما در چه حالی هستیم. * چرا حضرت بیمناک و خائف هستند؟ در زیارت حضرت غایب(ع) وارد شده است: «السلام علیک ایّها المهذّب الخائف» [= سلام بر تو ای آراستة بیمناک]. با اینکه انسان خائن، خائف است «الخائن خائف» و شخص مهذّب و بی گناه و پاک، از کسی بیم ندارد؛ امّا آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار (و نشان دادن خود) خائف است. او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می کُشد؟ آیا جنّیان او را می کُشند یا ما انسان ها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده ایم! شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمی کنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سال ها می ارزد.دعا می کنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند! کلمات کليدي

سخنان رهبر در مورد جاهلیت مدرن

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 26ام آذر, 1396

جاهلیت مدرن در کلام رهبری دوران قبل از بعثت رسول اکرم(ص) را دوران جاهلیت اولی می خوانند، جامعه آن دوران از این جهت که با خاموش کردن نور عقل و فطرت، قدم در مسیر انحرافات گذاشته، با تمام وجود سر سپرده جهل و تاریکی گشته است با جامعه دوران آخرالزمان مشابهت زیادی دارد، از این رو دوران آخرالزمان را دوران جاهلیت ثانی می گویند. به گزارش مشرق، دوران قبل از بعثت رسول اکرم(ص) را دوران جاهلیت اولی می خوانند، جامعه آن دوران از این جهت که با خاموش کردن نور عقل و فطرت، قدم در مسیر انحرافات گذاشته، با تمام وجود سر سپرده جهل و تاریکی گشته است با جامعه دوران آخرالزمان مشابهت زیادی دارد، از این رو دوران آخرالزمان را دوران جاهلیت ثانی می گویند. جاهلیت مدرن در کلام رهبری جاهلیت دوم سخت تر و مصیبت بارتر از جاهلیت اول و خطرناکتر از آن است. مردم عصر پیامبر(ص) بت های چوبی می پرستیدند، اما مردم در زمان قبل از ظهور، بت های بشری می پرستند. همان بت هایی که به مقابله با امام می پردازند و با کتاب خداوند و با تفسیر به رای آیات، سعی در محکوم کردن امام و باطل نشان دادن ایشان دارند. ولی امام مهدی(ع) جاهلیتی را که پیش از ظهور است نابود می کنند، دقیقا همانند پیامبر گرامی اسلام که جاهلیت را نابود کرد. سرگردانی و حیرانی، ابتلا به جهل و نادانی، خاموشی نور عقل و فطرت، طولانی شدن دوران غیبت، خواب طولانی مردم، وجود فتنه ها و فسادهای گسترده، عدم امنیت، کمبود آب و غذای مناسب، هراس و اضطراب درونی و شیوع جنگ های خانمان سوز و … همه و همه مسائل مبتلا به جامعه امروز جهانی است. با توجه به اهمیت جاهلیت مدرن، مبارزه امام عصر(ع) با این موضوع و همچنین تاکید مقام معظم رهبری به این مساله، بر‌ آن شدیم تا بازخوانی فرمایشات رهبری در این موضوع را داشته باشیم؛ “این نسخه در مقابل چیست؟ در مقابل جهالت بشر. این جهالت بشر، آن چیزی نیست که نقطه‌ی مقابلش اختراعات و اکتشافات است؛ بلکه اگر بشر به دانشهای مختلفی دست پیدا کند، اما روابط صحیح انسانی را نشناسد، دچار جهالت است. اگر بشر به اوج علم هم برسد، اما از لحاظ حقوق و احکام، قائل به دو گونه انسان و دو طبقه‌ی بشر باشد، این بشر جاهل است. اگر بشریت به پیشرفتهای مادّی هم برسد، اما بنای زندگی، بنای ظالمانه‌یی باشد؛ زورگویی بر زندگی مردم حاکم باشد؛ قدرتهای قوی، ضعفا را پایمال کنند؛ در دنیا نور معرفت و انسانیت نباشد؛ در دنیا فریب رایج باشد، باز هم همان جاهلیت است؛ اینهاست آن بلاهایی که بشر را دچار بدبختی و تیره‌روزی میکند(۷۰/۱۱/۱۲ ) شما سؤال می کنید که ما از حالا به بعد چه خواهیم کرد؛ من به شما می گویم که ما در اول راهیم. آن تصویری که از جامعه‌ی اسلامی در ذهن ماست، با وضع کنونی ما فاصله‌ی زیادی دارد. ما توانستیم حصاری را بشکنیم و مانع را از سر راه حرکت به سمت دولت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی و دنیای اسلامی برداریم. آنچه را که میتوانیم بین خودمان و خدا بگوییم، این است که ما تلاش کردیم و مردم ما صادقانه حرکت کردند و امام ما خوب رهبری کرد و خوب پیش برد؛ اما آنچه را که در اثنای این جاهلیت مظلم طی کردیم، نسبت به آنچه که بعداً باید طی کنیم، مطمئناً خیلی کم است. اولین و مهمترین کاری که پیش روی ما قرار دارد، تحول معنوی و روحی انسانهاست. ما متأثر از تربیتهای طولانی غیراسلامی هستیم. آنچه که هیجان عظیم انقلاب و دوران جنگ انجام داد، البته معجزه‌آسا بود؛ اما تا این پدیده عمق پیدا بکند، و تا وقتی که اعماق ضمایر را متحول نماید، کار زیادی لازم است. (۷۰/۱۱/۱۲) جاهلیت مدرن در کلام رهبری اتحاد و تشکیل امت واحده یکی دیگر از نیازهای ضروری دنیای اسلام برشمردند و باید توجه داشت که یکی از اهداف اصلی ایجاد اختلاف میان مسلمانان و ترویج شیعه هراسی و ایران هراسی، سرپوش گذاشتن جبهه استکبار بر مشکلات خود و حفاظت از رژیم غاصب صهیونیستی است، در مقابل انتظار از ملت های مسلمان بویژه زبدگان و نخبگان امت اسلامی این است که با تدبر و بصیرت، شناخت صحیحی از جبهه دشمنان امت اسلامی پیدا کنند و این حقایق روشن را بخوبی متوجه شوند. دستگاه های سیاسی غرب، مروج همان جاهلیتی هستند که هدف از بعثت پیامبر(ص) زدودن آنها بود، بی عدالتی، تبعیض، نادیده گرفتن کرامت انسانی، عمده کردن مسائل جنسی و تبلیغ گسترده تبرّج زنانه، همه از مظاهر تمدن فاسد غربی است که در واقع بازگشت به همان جاهلیت است اما با شیوه ها و ابزار مدرن.(۹۳/۳/۶) خداوند حکیم عزیز را حمد و سپاس که بر بندگان منت نهاد و آنان را به گردآمدن در خانه‌ی خود فراخواند و پیامبر بزرگ خود را به سردادن بانگ اذان حج بر گلدسته‌ی تاریخ مأمور ساخت؛ ساحت خانه را امن و امان کرد و از بتهای جاهلیت پیراست و مطاف مؤمنان و میعاد دورافتادگان و مظهر جماعت و جلوه‌گاه شوکت و مجمع امت قرار داد؛ بیت‌اللَّه را که سدنه‌ی کعبه و خدمه‌ی مطاف و مسعی در عهد جاهلیت اولی، بازار تجارت و دکان ریاست و سیادت خود کرده بودند، از آنِ مردم و منبع بهره و سود آنان دانست و به رغم انحصارطلبان، از راه‌رسیدگان را با ساکنان دارای حقی برابر ساخت؛ حج را رمز وحدت و عظمت مسلمین و هماهنگی و پیوند میان آنان قرار داد و باطل‌السحر بسیاری از ابتلائاتی که افراد و جوامع مسلمین بر اثر جداماندگی از اصل و ریشه‌ی خود به آن دچار می‌شوند؛ مانند: بیگانه‌گرایی و خودفراموشی و ترفندپذیری و غفلت از خدا و اسارت در دست اهل دنیا و بدبینی به برادران و شنودن سخن دشمن درباره‌ی آنان و عدم حساسیت به سرنوشت امت اسلامی، بلکه نشناختن کلیتی به نام امت اسلامی، و بی‌خبری از حوادث دیگر بلاد اسلامی و ناهشیاری در برابر نقشه‌های دشمنان دوباره‌ی اسلام و مسلمین، و بسی بیماریهای مهلک دیگر که در طول تاریخ اسلام بر اثر تسلط نااهلان و ازخدابی‌خبران بر زندگی سیاسی و سرنوشت مسلمین، همواره مسلمانان را تهدید کرده و در قرنهای اخیر، با حضور قدرتهای استعماری بیگانه در منطقه یا دست‌نشاندگان فاسد و دنیاپرستشان، شکلی بحرانی و ویرانگر به خود گرفته است.(۷۰/۳/۲۶)”

ایمان چیست و مراتب ایمان

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 26ام آذر, 1396

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص): سه ویژگى است که در هر کس یافت شود، ویژگى هاى ایمان کامل مى گردد: آن که وقتى خشنود گردد، خشنودى اش او را به باطل نکشاند و خشمش او را به هنگام خشم، از حق برون نبرد و هر گاه توان یافت، به آنچه از او نیست، دست درازى نکند. (الاصول السته عشر(ط-دارالشبستری)، ص ۳۵) امام علی (ع): ایمان هیچ کس کامل نمی شود مگر هر که را خدا دوست دارد دوست داشته باشد و آن که را خدا دشمن دارد دشمن داشته باشد. (شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱۸، ص۵۱) امام رضا (ع): ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فرزند آدم چیزى بالاتر از یقین داده نشده است. (تحف العقول، ص۴۴۵) در مقالات گذشته معنای ثبات ایمان را نیز بررسی نمودیم. معنای ایمان چیست - مراتب ایمان معنای ایمان چیست – مراتب ایمان معنای ایمان چیست ؟ (برای این که متوجه شویم معنای ایمان چیست ، به آیات قرآن کریم مراجعه می نماییم.) خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (سوره انعام، آیه ۸۲) «آنان که ایمان آورده و ایمان خود را به ستم نیامیخته اند دارای امنیت هستند و هدایت یافته اند.» ایمان در لغت به معنای هر گونه تصدیق و باور داشتن است و در اصطلاح محققان، تصدیق به معلومات یقینی و باور قلبی به فرموده های پیامبر اکرم (ص) می باشد؛ و شناخت پیامبر (ص) از شناخت خدا جدا نیست. خداوند قادر دانای سمیع و بصیری که پیامبران را فرستاده و قرآن را بر حضرت محمد مصطفی (ص) نازل فرموده، و واجب و مستحب و حلال و حرام مورد قبول و اتفاق امت اسلامی را بیان کرده است. پس ایمان در بردارنده ی این مسائل است، نه کمتر و نه بیشتر، چرا که کمتر از آن ایمان محسوب نمی‌شود و بیشتر از آن کمال ایمان است نه خود ایمان. علامت و نشانه ایمان واقعی نشانه ایمان آن است که انسان به آنچه که باید بداند آگاه باشد، و آنچه را که گفتنی است بگوید و آنچه را انجام دادنی است عمل نموده، و از آنچه که احتراز از آن لازم است پرهیز کرده و دوری جوید. این‌ها که گفتیم «عمل صالح» نام دارد که لازمه ی ایمان و قابل افزایش و کاهش، می‌باشد و لذا عمل صالح همه جا با ایمان ذکر می شود، چنان که خداوند می فرماید: «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (سوره عصر، آیه ۳) «مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند (در خسران و زیان نیستند)». مراتب ایمان به خدا ایمان دارای مراتبی می‌باشد و کمترین آن ایمان زبانی است که خداوند در مورد آن می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلی‏ رَسُولِهِ» (سوره نساء، آیه ۱۳۶) «ای مومنان، به خدا و پیامبر و کتابی که بر پیامبرش نازل کرده ایمان بیاورید». و باز در همین مورد می فرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ» (سوره حجرات، آیه ۱۴) «اعراب گفتند، ما ایمان آوردیم. بگو، ایمان نیاوردید بلکه بگویید تسلیم شدیم و ایمان در قلب شما وارد نشده است.» مرتبه ی بالاتر از آن ایمان تقلیدی است. یعنی مؤمن به آنچه که باید بدان ایمان داشته باشد ایمان قطعی دارد، ولی ایمان او قابل زوال است. البته اگر ایمان قطعی حاصل شود عمل صالح نیز به دنبال آن خواهد آمد، که خداوند می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا» (سوره حجرات، آیه ۱۵) «مومنان کسانی هستند که ایمان به خدا و پیامبرش داشته و دچار تردید نشده و جهاد کردند». مرتبه ی بالاتر از این، ایمان غیبی است که خداوند در مورد آن می فرماید: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (سوره بقره، آیه ۳) «آنان که ایمان به غیب دارند» این‌گونه ایمان همراه با یک نوع بصیرت درونی است و مقتضی ثبات قدم می‌باشد و گویا مؤمن حقایقی را از پشت پرده ی غیب مشاهده می کند. مرتبه ی بالاتر از آن، ایمان کامل است که خداوند در این مورد می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً» (سوره انفال، آیه ۲) «مومنان کسانی هستند که وقتی که نام خدا را می شنوند قلبهایشان می‌لرزد و وقتی که آیات الهی برای آن‌ها خوانده می‌شود ایمان آن‌ها افزوده می گردد» تا آنجا که می فرماید: «أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» (سوره انفال، آیه ۴) «آن‌ها به راستی و حقیقتاً اهل ایمانند» این ایمان همراه با یقینی است که بعداً شرح آن را خواهیم داد و عالی ترین مراتب ایمان محسوب می گردد. در سیر و سلوک ایمانی، کمتر از ایمان غیبی، و حداقل کمتر از ایمان تقلیدی فایده‌ای ندارد. چون ایمان زبانی در حقیقت ایمان نیست که خداوند می فرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» (سوره یوسف، آیه ۱۰۶) «اکثر آن‌ها ایمان به خدا نیاوردند مگر آنکه مشرک هستند» و انسان برای سیر و سلوک حتماً به ایمان بالاتری نیاز دارد. چون اگر ایمان قطعی به وجود کامل مطلق و آفریدگار جهان باشد، در پرتو این اعتقاد روح انسان آرامش پیدا کرده و سیر و سلوک برای او ممکن است و می‌تواند به آسانی و سهولت به هدف نایل گردد. (آسانترین راه برای سیر و سلوک و تزکیه نفس، انتشارات حضور، صفحه ۲۵)