نقش پدر از نگاه امیر المومنین

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

امیر مومنان حضرت علی (ع ) كه خود یك « پدر » است و فرزندانی بزرگ و شریف و تاثیرگذار در تاریخ بشریت همچون امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) و حضرت زینب (س ) را به جوامع انسانی تحویل داده است هم در « اندیشه » و هم در « عمل » خود را در تربیت و پرورش فرزندان از جنبه های گوناگون مسئول و متعهد می دانست و از همین رو در تلاشی دقیق و با نظارت و مراقبتی مستمر به این امر مهم و محوری اهتمام ویژه داشت. نقش پدر از نگاه امیر مومنان در فرهنگ عمومی وقتی سخن از تربیت و پرورش فرزندان به میان می آید بسیار سریع اذهان و افكار به « مادران » معطوف می شود و متاسفانه نام و یاد و ضرورتی از نقش تربیتی « پدران » به میان نمی آید و حال آنكه اصل حیاتی و بنیادی تعلیم و تربیت فرزندان وظیفه و مسئولیت مشترك مادران و پدران است و هر كدام در جایگاه خود و به میزان زمان حضور در لحظات تعامل با كودكان و نوجوانان در تربیت و پرورش صحیح آنان سهم و نقش دارند. بدیهی است بیشترین حضور در صحنه های تعامل با فرزندان و تربیت و پرورش آنان توسط مادران صورت می گیرد و این به دو دلیل است . دلیل اول این كه كیفیت و نوع وظایف و مسئولیت های مادران به گونه ای است كه حضور و نقش آفرینی بیشتر آنان را در محیط و كانون خانواده می طلبد و دلیل دوم این كه حكمت های آفرینش الهی عواطف خاصی در نهاد و سرشت مادران به ودیعه گذاشته است كه آنان را سهم بیشتری از مراقبت های تربیتی و تلاش های دقیق و مستمر برای پرورش نونهالان می بخشد. دو دلیل مزبور اگر چه پذیرفته است ولی نافی مسئولیت پدران در تربیت فرزندان نمی باشد و وظایف مهم در پرورش كودكان و نوجوانان را « بیشتر » و نه « مطلق » به مادران محول می نماید و پدران نیز جایگاه و نقش خاص و مسئولیت های مشخصی دارند كه باید نسبت به آنها متعهد باشند. امیر مومنان حضرت علی (ع ) كه خود یك « پدر » است و فرزندانی بزرگ و شریف و تاثیرگذار در تاریخ بشریت همچون امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) و حضرت زینب (س ) را به جوامع انسانی تحویل داده است هم در « اندیشه » و هم در « عمل » خود را در تربیت و پرورش فرزندان از جنبه های گوناگون مسئول و متعهد می دانست و از همین رو در تلاشی دقیق و با نظارت و مراقبتی مستمر به این امر مهم و محوری اهتمام ویژه داشت . نامه امیرمومنان (ع ) به فرزندش امام حسن مجتبی (ع ) نمونه ای بزرگ و مهم از اندیشه ها و رهنمودهای تربیتی آن پیشوای الهی می باشد كه در متن آن آموزش ها و روش ها و راهكارهای ارزشمندی نهفته است و جنبه های مختلف تربیت و پرورش را می نمایاند. در بخشی از این رهنمودها برای یافتن محوری ترین مسئولیت های پدران در تربیت فرزندان دقت و تعمق می نمائیم : « پسرم … من فضایل و ارزش های اخلاقی را برای تو نمایاندم و برشمردم … پیش از آن كه خواهش ها و دگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش اطاعت مشكل گردد زیرا قلب نوجوان همچون زمین حاصلخیز و آماده كشت است كه هر بذری در آن پاشیده شود می پذیرد. پس در تربیت تو شتاب كردم پیش از آن كه دل تو سخت شود و فكر و عقل تو به چیزی دیگر متمایل و مشغول و مغشوش گردد و نیز تا به این وسیله به استقبال كارهایی بروی كه صاحبان تجربه زحمت آزمون آن را كشیده اند و تو را از تلاش و یافتن بی نیاز ساخته اند… پسرم درست است كه من به اندازه پیشینیان عمر نكرده ام اما در كردار آنان نظر افكندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر كردم تا آنجا كه گویا یكی از آنان شده ام بلكه با مطالعه تاریخ آنان گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بوده ام پس قسمت های روشن زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایی كردم سپس از هر چیزی مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه ای زیبا و شیرین آن را برای تو برگزیدم و ناشناخته های آنها را دور كردم پس آنگونه كه پدری مهربان نیكی ها را برای فرزندش می پسندد من نیز بر آن شدم تو را با خوبی ها تربیت كنم . در نگاه آموزه های تربیتی اسلام پدران باید همواره از درگاه حضرت پروردگار تربیت صحیح و كامل فرزندان را تمنا كنند و خداوند را به یاری بطلبند در این رهنمودهای ژرف تربیتی امیر مومنان (ع ) چهار محور و موضوع مهم از وظایف و مسئولیت های پدران در تربیت و پرورش فرزندان مورد توجه قرار می گیرد: تربیت اخلاقی و معنوی تربیت اخلاقی و معنوی از موضوعات بسیار مهم و از عوامل اصلی در شكل گیری شخصیت فرزندان محسوب می شود به گونه ای كه چنانچه در این امر حیاتی قصور شود حیات سالم و بالنده انسان در تمام مراحل و دوره های كودكی نوجوانی جوانی و بزرگسالی به خطر می افتد و مشكلات و موانع فراوان رخ می نمایانند و ركودها و جمودها از یك سو و بیراهه ها و مهالك از سوی دیگر رشد و كمال و سعادت آدمی را مختل می كنند و همین جاست كه ضلالت و گمراهی و فساد و تباهی نیز چهره ظاهر می سازد و باندهای مخرب برای آلوده كردن جوانان و بهره برداری های مختلف از آنان به دام گستری می پردازند و به سرعت و سهولت به شكار نونهالانی روی می آورند كه از ابتدا و در كانون خانواده كه اولین مركز تربیت و شكل گیری شخصیت سالم و پاك می باشد تحت نظارت و پرورش صحیح قرار نگرفته اند. نظام تربیتی اسلام مسئولیت محوری « پدران » را در تربیت اخلاقی و معنوی كودكان و نوجوانان بسیار زیربنایی می داند و با تعابیر ژرف و آگاهی بخش این مهم را به صورت یك شناخت و بینش ضروری در اذهان وافكار عمومی تثبیت می نماید. در نگاه آموزه های تربیتی اسلام پدران باید همواره از درگاه حضرت پروردگار تربیت صحیح و كامل فرزندان را تمنا كنند و خداوند را به یاری بطلبند. پرورش فكری و اعتقادی نقش پدر از نگاه امیر مومنان پرورش فكری و اعتقادی دومین مسئولیت محوری پدران برای ساختن و به رشد و كمال در آوردن شخصیت فرزندان خویش می باشد. اهمیت خاص و آثار ارزشمند این نوع پرورش را وقتی در می یابیم كه مشاهده می كنیم در هر عصری از اعصار و زمان ها وجود جریان های فكری ناسالم برای به انحراف كشاندن نوجوانان یك واقعیت تلخ و ثبت شده در اوراق تاریخ می باشد. بینش یابی و فرصت شناسی یكی از وظایف مهم و ارزشمند پدران این است كه نسبت به دوره بسیار حساس و حیاتی « نوجوانی » اصل بینش یابی و وظیفه فرصت شناسی را مورد توجه و نظر و عمل قرار دهند و هیچ گونه غفلت و مسامحه ای را روا مدارند كه در آن صورت حركت سالم و پویای تربیتی فرزندان را با مانع و مشكل مواجه می سازند و در پی آن شاهد عواقب و آثار تلخ و ناگوار آن خواهند بود. اصل بینش یابی پدران را به مطالعه و دقت برای شناخت دوره نوجوانی و عواطف و احساسات خاص آن دعوت می كند و وظیفه فرصت شناسی پدران را به شكار فرصت های مناسب به وجود آمده در این دوره حساس برای تربیت و پرورش سالم و مستحكم نوجوانان وادار می نماید. در دوره نوجوانی در كنار فراهم آمدن شرایط برای رشد جسمی و بروز آثار و جلوه های خاص آن زمینه ها برای رشد ارزش های اخلاقی از یكسو و پذیرش اعتقادات سالم از دیگر سو كاملا آماده و مناسب می گردد و به همین دلیل پدران باید دقت و نظارت آمیخته با اطلاعات و شناخت و آگاهی های لازم را معمول دارند تا نوجوان هم از جنبه فكری و اعتقادی به دین باوری اصیل برسد و هم از جنبه اخلاقی و معنوی شخصیتی پاك و سالم و پایبند به ارزش ها و هنجارهای اسلامی بیابد. نوجوان در این دوره از زندگی به دلیل آمادگی برای پذیرش باور و اعتقاد و نیز متمایل شدن به ارزش های اخلاقی به زمین بكر و حاصلخیزی شبیه است كه هر بذری در آن بیفشانیم رشد می كند. امیرمومنان (ع ) در این رهنمود ارزش و آثار گرانقدر « تجربه » ها در یاری رسانی نوجوانان را می نمایاند و به این واقعیت تصریح می كند كه هر كدام از فرزندان باید با پشتوانه ای نیرومند از تجربه های موفق وارد اجتماع شوند تجربه آموزی و عبرت اندوزی وظیفه چهارم محوری پدران برای رشد شخصیت فرزندان انتقال تجربه های بزرگ تاریخی و درس ها و پیام های نهفته در آنها به نوجوانان و ایجاد پشتوانه ای از عبرت و بصیرت برای پیمودن راه پرفراز و نشیب زندگی می باشد امیرمومنان (ع ) در این رهنمود ارزش و آثار گرانقدر « تجربه » ها در یاری رسانی نوجوانان را می نمایاند و به این واقعیت تصریح می كند كه هر كدام از فرزندان باید با پشتوانه ای نیرومند از تجربه های موفق وارد اجتماع شوند تا بتوانند در مسیر طولانی و پرفراز و فرود حیات دنیا از گردنه های سخت عبور نمایند و در هر جلوه از زندگی ـ چه اخلاقی و رفتاری چه فرهنگی و علمی چه فكری و اعتقادی چه اجتماعی و سیاسی ـ از این پشتوانه های كارآمد بهره وری های جامع نمایند. به این ترتیب حضرت علی (ع ) هم به انجام وظیفه خویش به عنوان یك « پدر » برای انتقال تجربه های مفید به فرزندش اشاره می نماید و هم به نقش و اهمیت تجارب سازنده برای نسل های بشر اشاره دارد.

سخنان رهبر درمورد جوانان

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396

ملات مقام معظم رهبری درباره جوانان: ܓ✿ 1- امروز ، [شما جوانان‏] عناصر مؤثرید ؛ ولى فردا ستونهاى انقلابهستید. توجه کنید انقلاب را با ریشه‏ ها و مبانى فکرى و منطقیش ،بدرستى بشناسید. ܓ✿ 2- جوان ، آن هم داراى علم و معرفت ، آن هم در صراط تحصیل دانش براى اداره‏ى کشور در آینده داراى ارزش است. ܓ✿ 3- جوان مظهر امید است. ܓ✿ 4- جوان و نوجوان ، چشمه‏ ى جوشان نیرو و استعداد است. ܓ✿ 5- حقیقتاً جوانان موتور یک جامعه هستند. ܓ✿ 6- محبوبترین انسانهاى جامعه در نزد پروردگار ، جوانهاى پارسا و پرهیزگار و مؤمن هستند. ܓ✿ 7- مهمترین مظهر قدردانى از جوانى همین است که از این صفا و نورانیتو از این ناآلودگى و پیراستگىِ طبیعىِ انسان جوان استفاده کنید و خود رادر زمینه‏ هاى تزکیه و اخلاق پیش ببرید ؛ این ان‏شاءاللَّه ذخیره‏ ى همه‏ ى زندگى شما خواهد شد. ܓ✿ 8- مهمترین مظهر قدردانى از جوانى همین است که … خود را در زمینه‏ هاى تزکیه و اخلاق پیش ببرید ؛ این ان‏شاءاللَّه ذخیره‏ ى همه‏ ى زندگى شما خواهد شد. ܓ✿ 9- هرجا جوانهاى ما خواستند و همت گماشتند ، به هدف رسیدند و رسیدیم. ܓ✿ 10- جوانى یک پدیده درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگى هر انسانى است. ܓ✿ 11- درخشش امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در دوران جوانى همان الگوى ماندگار است که همه جوانان می توانند آن را سرمشق خودشان قرار بدهند. ܓ✿ 12- جوان آسان‏پذیر و زودپذیر است ، چون دل او نورانى است. ܓ✿ 13- جوان شبهه ‏پذیر است ؛ لیکن به همان اندازه که شبهه را می توان در او آسان القا کرد ، پاسخ شبهه را هم به آسانى می شود در او القا کرد. ܓ✿ 14- اگر در یک جمله کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه می خواهید به او خواهم گفت: تحصیل ، تهذیب و ورزش ، من فکر می کنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند. ܓ✿ 15- من به جوان‏هاى امروز به خصوص نوجوان‏ها مؤکداً توصیه می کنم کتاب‏هایى راکه شرح و گزارش گوشه‏ هایى از جنگ هشت ساله است قدر بدانند و آنها را بخوانند. ܓ✿ 16- از جمله نقاط کلیدى که باید مورد توجه جوانان باشد و از آنها پاسدارى کنند ، عبارتند از: حفظ قانون اساسى و خط امام ، حفظ شعارهاى اساسى مثل استقلال ، آزادى ، جمهورى اسلامى… ܓ✿ 17- جوانان نباید در برابر فریب رسانه‏ ها در واژگونه جلوه دادن حقایق تسلیم شوند ܓ✿ 18- جوان نباید عدالت‏خواهى را از یاد ببرد. ܓ✿ 19- جوان باید مبارزه با فقر و ایجاد رفاه عمومى را جزو مطالبات خود بداند. ܓ✿ 20- بصیرت جوان یعنى اینکه او بداند با چه وسیله و انگیزه‏هایى دنبال این هدف است ، بداند کجا می رود و چه کار می‏کند.

خاطره ی از شهید حججی

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396

خاطره ای از دوران سربازی شهید حججی فیلم/ مستندی که ثریا از شهید حججی ساخت یکی از دوستان شهید محسن حججی خاطره‌ای جالب از این شهید مدافع حرم تعریف کرد. به گزارش مشرق، حمید خلیلی دوست شهید مدافع حرم محسن حججی در برنامه تا ثریا اظهار داشت: یکی از همخدمتی‌های اهل سنت دوران سربازی شهید حججی با من تماس گرفت و گفت کمد لباس محسن کتابخانه پادگان ما بود. به قدری به سربازان کتاب می‌داد که پادگان به او اعتراض کرد. دوست شهید حججی درباره علاقه این شهید به کتاب بیان داشت: محسن در نمایشگاه کتاب دفاع مقدس با همسرش آشنا شد و اولین هدیه‌ای که به او داد کتاب “طوفان دیگری در راه است” بود و همسر محسن هم کتاب “سرباز سال‌های ابری” را به او هدیه داد.

وصیت نامه ی شهید هادی

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396

وصیت نامه شهید ابراهیم هادی پور بسم رب الشهداء و الصديقين اگر چه خود را بيشتر از هر كس محتاج وصيت و پند و اندرز مي‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا مي‌كنم قدرتي به بيان من عطا فرمايد كه بتوانم از زبان يك شهيد‌، دست به قلم ببرم چرا كه جملات من اگر لياقي پيدا شد و مورد عفو رحمت الهي قرار گرفتم و توفيق و سعادت شهادت را پيدا كردم، به عنوان پرافتخارآفرين وصياي شهيد خوانده مي‌شود. خدايا تو را گواه مي‌گيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده و سعي داشتم هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايش‌ها قرار دهم. اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين بپذيري. خدايا هر چند از شكستگي‌هاي متعدد استخوان‌هايم رنج مي‌برم،‌ ولي اهميتي نمي‌دادم؛ به خاطر اين‌كه من در اين مدت چه نشانه‌هايي از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هايي كه خالصانه و در اين راه گام نهاده‌اند، ديده‌ام. خدايا،‌ اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نمي‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر مي‌دانم كه هر كس تو را شناخت، عاشقت شد و هر كس عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو مي‌شتابد و اين را به خوبي در خود احساس كردم و مي‌كنم. خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است كه اگر تكه‌تكه‌ام كنند و يا زير سخت‌ترين شكنجه‌ها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت. و به عنوان يك فردي از آحاد ملت مسلمان به تمامي ملت خصوصاً مسئولين امر تذكر مي‌دهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشيد و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد. ديگر اين كه سعي كنيد در كارهايتان نيت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرك و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد تا هم اجر خود را ببريد و هم بتوانيد مسئوليت خود را آن‌چنان كه خداوند، اسلام و امام مي‌خواهند، انجام داده باشيد اين را هرگز فراموش نكنيد تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نمي‌شود. والسلام و عليكم و رحمه الله و بركاته ابراهيم هادي‌پور

ابعاد ایمان از نگاه پیامبر

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 21ام آذر, 1396

ابعاد ايمان به پيامبر اعظم(ص)در قرآن و روايات اشاره: خداوند انسان را آفريد و او را گرامى داشت (1) و نيازهاى او را به لطف خويش عطا نمود تا مسير كمال و عبوديت را بپيمايد و به سعادت دنيوى و اخروى نايل گردد. از آنجا كه انسان موجودى اجتماعى است و از سوى ديگر شناخت كافى نسبت به جهان پيرامون خود نداشته و مصالح اجتماعى خويش را به طور صحيح نمى شناسد و همچنين عدالت جويى و عدالت خواهى او فطرى است، به كسى نياز دارد كه او را در اين امور راهنمايي كند. درست به همين دليل است كه خداوند پيامبران را به سوى انسانها فرستاده است. پيامبران آمده اند تا مردم را ارشاد نموده و نسبت به وظايف انسانى و الهي خويش آگاه سازند و همچنين آنان را در مسير تزكيه و تعليم و تربيت يارى نموده، جامعه را به سوى گسترش عدالت كه از اهداف مهم بعثت انبيا مى باشد، سوق دهند و بدين ترتيب انسانها را به آنچه مطلوب خداوند است نايل گردانند. چنانكه قرآن كريم در آيه 25 سوره حديد مى فرمايد: «پيامبران خود را با دلايل و بينات فرستاديم تا در ميان مردم عدالت را برپا كنند.» ايمان چيست؟ انسانها بايد از نيروى ايمان برخوردار باشند تا هم در امور دنيوى و استقرار عدالت در جهان مادى موفق شوند و هم در امور اخروى به سعادت ابدى نايل گردند. ايمان از ريشه «أمن» به معناى ضد خوف مى باشد و در لغت به معنى تصديق و مخالف تكذيب است(2). اما در اصطلاح چنانچه از آيات متعدد قرآن استناده مى شود، ايمان نور است و به معناى اذعان و تصديق چيزى و التزام به لوازم آن است. مثلاً ايمان به خدا در واژه هاى قرآن، به معناى تصديق يگانگى او و پيغمبرانش و تصديق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصديق هر حكمى است كه فرستادگان او آورده اند.(3) البته بين مفهوم لغوى و اصطلاحى ايمان ارتباط تنگاتنگى وجود دارد. چنانكه گفته شده، ايمان از ريشه «امن» گرفته شده است و مؤمن به واسطه ايمان آوردن از عذاب الهى ايمن شده است.(4) همچنين انسان مؤمن با ايمان آوردن، اعتقادات خودش را از شك و ترديد امنيت مى بخشد كه همانا ترديد، آفت اعتقاد است. به تعبير ديگر، ايمان، انسان را در اعتقادش استوار مى سازد.(5) لزوم ايمان به پيامبران الهي لازمه ايمان به خدا، ايمان و تصديق پيامبران او و همچنين تصديق كتابهاي پيامبران مى باشد كه البته لازمه اين ايمان، اطاعت از دستورات آنها و بلكه عين اطاعت از آنهاست.(6) چنانكه قرآن در سوره مؤمنون هم ايمان اعتقادى و علمى و هم ايمان عملى و نيروى اطاعت و انقياد در روان را مد نظر قرار داده است و دو ركن ايمان در مؤمنان را، اعتقاد به اصول توحيد و نبوت و معاد و صفات خداى تعالى و ديگري، التزام عملى و جوارحى و قيام به اداى وظايف و پيروى از برنامه مكتب عالى قرآنى مى داند.(7) قرآن مى فرمايد: «پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است (و او به تمام سخنان خود كاملاً مؤمن مى باشد) و همه مؤمنان (نيز) به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده اند (و مى گويند:) ما بين هيچ يك از پيامبران او تفاوت نمى گذاريم (و به همه ايمان داريم) و (مؤمنان) گفتند: ما شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا (انتظار) آمرزش تو را (داريم) و بازگشت (ما) به سوى توست.»(8) ايمان به وحى بر پيامبر(ص) در واقع كسى كه به خداوند ايمان داشته باشد، به پيامبرانى كه از سوى او براى هدايت بشر فرستاده شده اند ايمان آورده، چنانكه پيامبر اكرم(ص) به گواهى قرآن به آن ايمان داشته است. اما نكته اينجاست كه حضرت ختمى مرتبت(ص)، افضل(9) پيامبران الهى است كه ايمان به آن حضرت، طبق نص آيات قرآن واجب است.(10) «امنوا با… ورسوله والكتب الذى نزل على رسوله»(11) و نيز آيات زيادى از كتاب خدا دستور به ايمان به پيامبر اكرم(ص) داده اند. از جمله آيه 81 سوره آل عمران فرموده: «به خاطر بياوريد هنگامى كه خداوند از پيامبران و پيروان آنها پيمان مؤكد گرفت: به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد.» در نتيجه اين آيه بر لزوم ايمان به پيامبر(ص) از سوى جهانيان از آدم تا خاتم دلالت دارد. حضرت علي(ع) در اين باره مى فرمايد: «خدا پيامبرى را از آدم و بعد از او نفرستاد، مگر آن كه ميثاق را در امر حضرت محمد(ص) اخذ فرمود.» (12) بنابراين آيات و روايات به ايمان نسبت به پيامبر(ص) قبل از ايمان به پيامبران الهى صراحت دارد و بر آن تأكيد مى نمايد. اما مسأله ايمان به پيامبر(ص) از جنبه هاى متفاوتى قابل بحث مى باشد، ولي آنچه اساسى به نظر مى رسد، بررسى مسأله ايمان به آن حضرت در موارد عصمت، اخذ وحى و حقانيت رسالت آن بزرگوار و همچنين ايمان به وعده هاى پيامبر اكرم(ص) مى باشد. ابعاد ايمان به پيامبر(ص) الف) ايمان به عصمت پيامبر اكرم(ص) عصمت يعنى مصونيت از گناه و اشتباه؛ يعنى پيامبران نه تحت تأثير هواهاي نفسانى قرار مى گيرند و مرتكب گناه مى شوند و نه در كار خود دچار خطا و اشتباه مي شوند. عصمت يك حالت راسخ در نفس معصوم و يا يك ملكه نفسانى است كه آثار ويژه اي دارد كه هرگز از آن جدا نمى شود.(13) معصوم در پرتو حالت كاملى از تقوا و پاكدامني كه در نفس و روان او راسخ و پابرجا مى باشد، به پايه اى مى رسد كه پيوسته عصيان و خلافكارى را از محيط زندگى طرد كرده و ساحت خود را از گناه و لغزش پاك نگه مي دارد.(14) عصمت پيامبر اكرم(ص) و پيراستگى او از خطا و اشتباه در اخذ وحى از مقام ربوبى و يا در ابلاغ رسالتى كه بر عهده گرفته است به طور صريح در آيات قرآن مطرح شده است. خداوند در سوره اعلى مى فرمايد: «ما بزودى (قرآن) را بر تو مى خوانيم و هرگز فراموش نخواهى كرد». همچنين در سوره نجم درباره پيامبرش مى فرمايد: «او از روى ميل نفسانى سخن نمى گويد». همچنين در آيات بعدى همين سوره مى فرمايد: «قلب (پاك او) در آنچه ديد، هرگز دروغ نگفت. آيا با او درباره آنچه (با چشم خود) ديده مجادله مى كنيد و… چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نكرد (آنچه ديد واقعيت بود).» (15) گواه ديگر درباره مصونيت پيامبر از خطا و لغزش، آيه تطهير مى باشد. آنجا كه مى فرمايد: «خداوند مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.»(16) اين آيه از بارزترين دلايل عصمت اهل بيت(ع) بوده و طبق آن، مطلق پليدى و آلودگى معنوى اعم از صغيره و كبيره از اهل بيت(ع) نفى شده است. چنانكه ابوسعيد خدرى مى گويد: «رسول خدا(ص) درباره اين آيه مباركه فرمود: اين آيه درباره من و علي و فاطمه و حسن و حسين فرود آمده است».(17) بنابراين با دقت در آيات متعددى از قرآن كريم و روايات ائمه(ع) مى توان دريافت كه بر عصمت پيامبر اكرم(ص) تأكيد و تصريح شده است و آن حضرت اول معصوم آن چهارده نور الهى است و اين موضوعى است كه همه مؤمنان واقعى به رسول ا…(ص) بدون ترديد آن را پذيرفته اند و هيچ گاه به خود شك و ترديد راه نمى دهند. نكته قابل توجه در بحث عصمت اين است كه يكى از اهداف اساسى پيامبران الهي، هدايت و تربيت مردم بوده است و تحقق اين هدف در گرو شرايطى است كه مهمترين آن، ايمان افراد به صدق گفتار مربى است و بدون تحقق چنين شرطي، سخن و برنامه مربى نيز تحقق نمى يابد. هر گاه عمل مربى با گفتار او مطابق باشد، طبعاً اعتماد شنونده را جلب مى كند و گرايش مردم به آن مكتب را سبب مى شود و همچنين در صورت تناقض عمل مربى با گفتار او، در عامه باعث ايجاد تنفر مى شود و گرايشى هم صورت نمى گيرد. (18) و سرانجام اين كه آيات متعددى از قرآن كه دستور اطاعت بى قيد و شرط از همه دعوتهاى پيامبر(ص) را صادر كرده، نشان از گواه قرآن بر عصمت اين شخصيت اعظم دارد. بنابراين كسى كه پيامبر اكرم(ص) را به عنوان يك فرستاده معصوم از سوى خداوند متعال بداند و اين مسأله را باور داشته باشد، در طول حيات خود و در تمام عرصه هاى زندگي به سخنان و سيره و سنت آن حضرت توجه مى كند و آن بزرگوار را به عنوان اسوه خود تلقى كرده، گام در جاى پاى ايشان مى نهد. ب: ايمان به نزول وحى بر پيامبر(ص) «وحي» در لغت به معانى اشارت، كتابت، نوشته، رساله، سخن پوشيده، اعلام در خفا، شتاب و هر چه از كلام يا نوشته يا پيغام يا اشاره كه به ديگرى به دور از توجه ديگران القا و تفهيم شود مى باشد (19) و در اصطلاح قرآن به معانى اشاره پنهاني، هدايت غريزى و الهام آمده است كه شاخصه نبوت است و در قرآن بيش از هفتاد بار تكرار شده است. البته وحى رسالى طبق آيات 51 و 52 سوره شوري، سه گونه است؛ يكى القاي مستقيم و بلاواسطه بر پيامبر(ص) مى باشد، ديگرى رسيدن صداى وحى به گوش پيامبر است كه جز او كسى نشنود و در نهايت، وحى وسيله فرشته است و جبرئيل پيام الهى را به روان پيامبر فرود مى آورد. كه هر سه نوع وحى بر پيامبر(ص) نازل شده است.(20) آياتى كه بر نزول وحى بر پيامبر(ص) ناظر مى باشد، عمدتاً مواردى است كه آن حضرت را به انجام كارى دستور داده و يا از انجام كارى نهى مى كند كه از آن جمله، زمانى است كه خداوند به پيامبر اكرم(ص) دستور مى دهد دعوت خود را در مرحله اى سري و در مرحله ديگر ميان خويشاوندان آن حضرت و سرانجام به صورت دعوت همگانى انجام دهد. (21) آياتى كه با استفاده از آنها نزول وحى بر پيامبر (ص) ثابت مى شود، بسيارند؛ از جمله آيه 50 انعام كه مى فرمايد: «من جز از وحى الهى پيروى نمى كنم…» و نيز در سوره تكوير مى فرمايد: «محققاً قرآن گفتار فرستاده بزرگوار (فرشته وحي) است…». (22) اين آيات به صراحت به موضوع نزول وحى بر حضرت رسول(ص) اشاره دارند. همچنين در سوره نجم آمده: «آنچه مى گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده، نيست… در حالى كه در افق اعلى قرار داشت (يعنى جبرئيل بين آسمان و زمين بود)… در اينجا خداوند آنچه را وحى كردنى بود به بنده اش وحى نمود…».(23) با اين همه صراحت، بعضى غرض ورزان و خاورشناسان، نزول وحى بر پيامبر اكرم(ص) را زير سؤال برده و آن را يك الهام قلبى يا نوعى شعور و يا استعدادى در وجود پيامبر(ص) به عنوان نابغه بشرى تلقى مى كنند !در حالى كه مسأله نزول وحى با همه اين موارد متفاوت است. اگر نظر آن دسته را توجه كنيد كه معتقدند نوعى القائات قلبى است كه اين در مورد «محدث» يعنى كسانى كه با آنها سخن گفته مى شود مطابقت مي كند؛ در حالى كه محدثان پيغمبر نبوده اند؛ مثل علي(ع) كه خيلى از معارف غيبى را از ناحيه الهى مى گيرد، اما پيامبر نيست و يا مادر مسيح و مادر موسى كه با فرشتگان صحبت مى كردند، اما پيامبر نبوده اند. و اين نوع القائات و مكنونات قلبى يا نوعي استعداد كه در درجه اى شكوفا شود و با عالم ديگر ارتباط برقرار كند در مورد پيامبر صادق نيست؛ بلكه هر بشرى مى تواند اين زمينه را در وجودش فراهم كند و چنان در مسير هدايت پيش برود كه با عالم بالا ارتباط برقرار كند؛ چنانكه بسيارى از عالمان و دانشمندان مكاشفه ها داشته و دارند، اما نمى توان آنان را پيامبر خواند. وحى به پيامبر(ص) اختصاص دارد و اگر انسان باور داشته باشد كه هر چه پيامبر آورده حاصل وحى الهى بوده و مورد تأييد و رضايت الهى است، در عمل همواره مى كوشد از دستاوردهاى وحى تبعيت كند و پيرو واقعى آن بزرگوار باشد. ج) ايمان به حقانيت رسالت پيامبر(ص) بسيارى از آيات قرآن بر حقانيت رسالت پيامبر(ص) دلالت دارد. آيه 29 سوره فتح به اين مسأله صراحت دارد: «محمد فرستاده خداست»(24)؛ يعنى خدا در قرآن شهادت مى دهد كه حضرت محمد(ص) فرستاده و رسول خداست. همچنين خداوند در آيه 6 سوره صف مي فرمايد: «و چون عيسى بن مريم گفت: اى بنى اسرائيل !به درستى كه من رسول خدايم… و مژده دهنده ام به پيامبرى كه بعد از من مى آيد و نام او احمد است…». در آيه 119 بقره نيز مى فرمايد: «اى پيامبر !ما تو را به حق فرستاديم كه مردم را مژده دهى به بهشت و بترسانى آنها را از عذاب جهنم…». قيد «به حق» در اين آيه براى توجه دادن به حقانيت و درستى رسالت پيامبر اكرم(ص) و مطابق با واقع و موافق با حكمت بودن آن است؛ يعنى پيامبرى تو ثابت و محقق است و هيچ بطلانى در آن راه ندارد.(25) بدون ترديد، كسى كه حقانيت رسالت پيامبر اعظم(ص) را باور داشته باشد، به خود اجازه نمى دهد غيرمتعهدانه عمل كند، زيرا آنگونه كه خدا فرموده است، خدا و پيامبرش همواره بر اعمال انسان ناظرند(26)، اين احساس همواره با او خواهد بود و سرچشمه عمل به باور انسان برمى گردد و عمل از باور برمى خيزد. د) ايمان به وعده هاى پيامبر(ص) همه پيامبران الهى علاوه بر دعوت به توحيد و يكتاپرستي، امتها را به بهشت بشارت و از دوزخ بيم داده اند. چنانكه در سوره يس مى خوانيم: «مى گويند: اى واى بر ما !چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت. آرى اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان (او) راست گفتند.» (27) همچنين در سوره احزاب مى فرمايد: «هنگامى كه مؤمنان لشكر احزاب را ديدند، گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بود و خدا و رسولش راست گفته اند و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنها نيفزود.» در آيه اى ديگر آمده: «پروردگارا !آنچه را به وسيله پيامبرانت به ما وعده دادى به ما عطا كن و ما را در روز رستاخيز، رسوا مگردان؛ زيرا تو هيچ گاه از وعده خود، تخلف نمى كني.» (28) با دقت در اين آيات، به دست مى آيد كه وعده هاى پيامبران دو گونه بوده؛ دسته اى در مورد امور دنيوى مثل خبر پيروزى يا شكست گروه مؤمنان در غزوات و… بوده و دسته ديگر در امور اخروى مثل بشارت به بهشت و ترساندن از جهنم و شمردن نعمتهاي اخروى براى اعمال به وسيله پيامبر(ص) مى باشد كه به شهادت خود قرآن، وعده هاي پيامبران بويژه پيامبر اعظم(ص) تحقق يافتنى و حتمى است و شكى در آن نيست و بدون ترديد، همين وعده هاست كه درستكاران را در ادامه كارهايشان، اميدوارانه به پيش مي برد و از كجرويها و زشتكاريها بازداشته، خوف از جهنم و عذابهاى اخروى را همواره با خود دارند و به اين كه روزى پس از مرگ به حسابرسى و جزاى اعمال خويش دست خواهند يافت و زندگى سعادتمندى را براى خويش رقم خواهند زد، اميدوارند. بنابراين هرچه انسان در اعتقاد و ايمان به عصمت و حقانيت رسالت و نيز صدق وعده هاى پيامبر اكرم(ص)راسخ تر باشد، از همت و پشتكار بالايى برخوردار خواهد شد و موفقيتهاى زيادى در زندگانى دنيوى و اخروى براى خويش مهيا مى سازد. پی نوشت ها: 1- اسراء/70 2- «كتاب العين»، ج 8، ص 388؛ لسان العرب، ج 13، ص 21 3- «ترجمه تفسير الميزان»، سيد محمدحسين طباطبايي، ج 15، ص 40 4- «تفسير تبيان»، ابوجعفر محمد بن الحسن بن على الطوسي، ج 1، ص 54 5-«تفسير الميزان»، ج 1، ص 43. 6- «تفسير نمونه»، ناصر مكارم شيرازي، ج 22، ص 208 و 209 7- «تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن»، سيد محمدحسين الهمداني، ج 11، ص 233 8- بقره/ 285 9- «بدايةالمعارف الالهيه»، محسن خرازي، ج 1، ص 282 10- همان، ص 266 و 267 11- نساء/ 136 12- «تفسير مجمع البيان»، شيخ ابوعلى الفضل بن حسن الطبرسي، ج 4، ص 143. 13- «منشور جاويد»، جعفر سبحاني، ج 5، ص 12(به نقل از: «تفسير الميزان»، ج 2، ص 142) 14- همان 15- نجم/7-11 16- احزاب/ 33 17- «منشور جاويد»، ج 5، ص 6 و 7 18- همان، ج 5، ص 37-40 19- «علوم قرآني»، محمدهادى معرفت، ص 20 20- همان، ص 20-26 21- «منشور جاويد»، ج 6، ص 112-118 22- تكوير/19 23- نجم/3-10 24- «تفسير اثنى عشري»، ج 12، ص 170؛ و آيات ديگر نظير 144 آل عمران و 158 اعراف ناظر بر اين موضوع اند. 25- تفسير «اطيب البيان فى تفسير القرآن»، سيد عبدالحسين طيب، ج 2، ص 170 26- توبه/105 27- يس/52 28- آل عمران/194