خواص میوه ها

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

میو ه ها و خواص آن ها مطالب پزشکی > تغذیه > میو ه ها و خواص آن ها میوه ها یکی از مهم ترین مواد غذایی هستند که خوردن آن برای هر کسی توصیه می شود. فواید میوه ها از هزاران سال گذشته تا کنون مورد بررسی قرار گرفته است و همگان از خواص آنها آگاهی دارند. در این مطلب قصد داریم نکاتی را در مورد فواید پوست میوه ها شرح دهیم. صحبت درباره فواید پوست میوه ها و سبزی ها مربوط به امروز و دیروز نیست. سال های سال است که بزرگ ترها به کوچک ترها توصیه می کنند میوه هایی مثل سیب و خیار را با پوست بخورند… صحبت درباره فواید پوست میوه ها و سبزی ها مربوط به امروز و دیروز نیست. سال های سال است که بزرگ ترها به کوچک ترها توصیه می کنند میوه هایی مثل سیب و خیار را با پوست بخورند. از سوی دیگر، بحث های فراوانی که درباره استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی در زراعت و انباشته شدن موادشیمیایی مضر برای سلامت انسان در پوست میوه ها وجود دارد، مصرف کنندگان را از مصرف میوه ها با پوست بر حذر می دارد اما آیا پوست میوه ها واقعا خواصی دارد؟ آیا مواد شیمیایی مضر موجود در کودها و سموم شیمیایی قابلیت نفوذ در پوست میوه ها و سبزی ها دارند؟ با وجود خواص و زیان های احتمالی، باید پوست میوه ها را مصرف کنیم یا نه؟ این هفته برای پاسخ دادن به این پرسش ها که بارها خوانندگان «سلامت» مطرح کرده اند، با دکتر محمدرضا وفا، متخصص تغذیه و رژیم درمانی و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت وگو کرده ایم. various of fruits in a basket with a flower over white میوه ها پوست میوه ها و سبزی ها خاصیتی دارند؟ پوست میوه نیز مانند قسمت های دیگر آن دارای فوایدی است که می تواند در سلامت افراد تاثیر مثبت داشته باشد. بسیاری از ترکیب های آنتی اکسیدانی و بخش عمده ای از ترکیب های فلاونوییدی رنگی در پوست میوه ها وجود دارد؛ مثلا پوست پرتقال یا سیب و برخی دیگر از میوه های رنگی، حاوی ترکیب های کاروتنوییدی و فلاونوییدی است که خاصیت آنتی اکسیدانی دارند. ترکیب های فیبری موجود در پوست میوه ها نیز که نقش مهمی در سلامت دستگاه گوارش ایفا می کنند، می توانند از طریق مصرف پوست میوه به بدن برسند. پس چرا مردم برای مصرف میوه پوست آن را می کنند؟ مسایل فرهنگی و عادت ها تاثیر بسزایی در مصرف موادغذایی دارد و ایرانیان از این قاعده مستثنی نیستند. از طرفی بافت، طعم و شکل ظاهری یک ماده خوراکی در انتخاب فرد تاثیر دارند بنابراین نمی توان به صرف اینکه پوست یک میوه خاص دارای مواد مغذی است، مصرف کننده را وادار به خوردن آن کرد. البته با وجود خواص موجود در پوست میوه ها، همه آنها قابل خوردن نیستند. مثلا پوست پرتقال را به دلیل طعم تلخ و بافت خاص، به هیچ وجه نمی توان مصرف کرد. البته برخی شرکت های تولیدکننده آبمیوه، برای بالا بردن خواص محصول خود، مواد آنتی اکسیدان موجود در پوست این نوع میوه ها را تحت فرایند خاصی استخراج می کنند و به محصول نهایی شان می افزایند. آیا مصرف پوست میوه ها برای همه افراد مجاز است؟ نه، برخی افراد با مشکلات خاص گوارشی نباید میوه و سبزی ها را با پوست مصرف کنند چون پوست میوه به دلیل فیبر بالا محرک حرکت?های دستگاه گوارش است و می تواند به سیستم گوارش آنها آسیب بیشتری بزند اما افراد سالم می توانند میوه هایی مثل سیب و گلابی را که پوست نازکی دارند، با پوست بخورند؛ البته به شرطی که با معیارهای بهداشتی شسته شده باشند. برخی اعتقاد دارند که سموم دفع آفات که در زمان پرورش میوه در باغ ها استفاده می شود، در پوست میوه باقی می ماند و به همین دلیل باید پیش از مصرف، پوست آن را گرفت. آیا این اعتقاد درست است؟ بله، متاسفانه استفاده بیش از حد از کودها و سموم دفع آفات در مرحله رشد محصول باعث می شود مقدار زیادی از ترکیب های مضر در پوست میوه ها و سبزی ها تجمع پیدا کند و مصرف این محصولات با پوست، مقدار زیادی از باقیمانده سموم را در پوست میوه وارد بدن فرد مصرف کننده می کند به خصوص اگر زمان کافی از برداشت محصول تا مصرف آن سپری نشده باشد. 13839046431 پوست میوه ها منظور از «زمان کافی» چیست؟ بسیاری از سموم شیمیایی حدود ۲هفته پس از سم پاشی تجزیه می شوند و از بین می روند پس اگر فاصله زمانی بین سم پاشی تا مصرف میوه بین ۲ تا ۳ هفته باشد، خطری متوجه مصرف کننده نخواهد بود در غیر این صورت مقدار قابل توجهی از آن وارد بدن می شود که می تواند خطرناک باشد. سلامت: برخی معتقدند بخش عمده موادمغذی سیب زمینی، هویج یا خیار در پوست و لایه های بیرونی آنها ذخیره شده و باید آنها را بعد از شستشو، با پوست یا با پوست گیری بسیار نازک مصرف کرد. آیا این نظر درست است؟ در مورد سیب زمینی، هویج و به طورکلی ریشه های خوراکی، موضوع کمی متفاوت است. این محصولات به دلیل تماس مستقیم با خاک، بخش زیادی از نیترات موجود در آن را در پوست خود ذخیره می کنند بنابراین حتما باید پس از پوست گیری مصرف شوند. در مورد پوست خیار نیز نحوه کشت بسیار اهمیت دارد زیرا این میوه در محیط کشت روی خاک قرار می گیرد و برای کشت آن در شرایط معمولی، به مقدار فراوان از سموم دفع آفات استفاده می شود بنابراین اگر خیار بدون سموم و کودهای شیمیایی عمل آمده باشد و محصول ارگانیک باشد، خوردن پوست آن برای مصرف کننده بسیار مفید خواهد بود اما اگر در محیط زراعی معمولی کشت?شده باشد، بهتر است پیش از مصرف حتما پوست آن گرفته شود. آیا میوه‌ها چاق کننده هستند ؟ همه ما بار‌ها و بارها از منابع مختلفی شنیده‌ایم که همواره تاکید بر مصرف زیاد میوه در روز دارند زیرا میوه دارای ارزش تغذیه‌ای بالایی بوده و تامین کننده ویتامین‌ها و مینرال‌های ضروری بدن می‌‌باشد. اما در این میان مصرف زیاد میوه به دلیل قند موجود در آن که فروکتوز نام دارد و در بعضی از مقاله‌ها از آن به عنوان کربوهیدرات چاق کننده نام برده می‌‌شود، آیا می‌‌تواند چاق کننده باشد ؟ از فروکتوز ( قند میوه) چه می‌‌دانید؟ قند میوه از یک مولکول ساکارز (دو مولکول گلوکز و فروکتوز) تشکیل شده است که میزان گلوکز و فروکتوز موجود در میوه‌ها متغیر است. فروکتوز به لحاظ فرمولی شبیه گلوکز ( C6H12O6 ) می‌‌باشد، اما متابولیسم متفاوتی از گلوکز دارد. گلوکز به پانکراس اثر کرده و باعث تحریک تولید انسولین می‌‌شود در حالی که فروکتوز موجود در کبد به تری گلیسرید تبدیل شده و در نتیجه به شکل چربی ذخیره می‌‌شود. فروکتوز به دلیل پایین بودن نمایه گلایسمی به بیماران دیابتی قابل توصیه است. مقادیر بالای دریافت فروکتوز در انسان نشان داده است که می‌‌تواند با بیماری‌های کبد چرب غیر الکلی، آلزایمر و دیس لیپیدمی ارتباط داشته باشد. روکتوز یک مونوساکارید می‌‌باشد که به آسانی در بدن جهت تولید انرژی جذب می‌‌شود. در واقع فروکتوز بیشترین فرم انرژی‌زایی در میان قند‌ها می‌‌باشد؛ به خصوص سلول‌های عصبی مولکول فروکتوز را جذب می‌‌کنند. فروکتوز توانایی جذب به شکل انتشار را از دستگاه گوارش دارد که این نقطه مقابل گلوکز است. از طرفی فروکتوز به انسولین نیازی ندارد در حالی که گلوکز به انسولین نیاز دارد. اگر خواهان کاهش وزن می‌‌باشید باید 20 گرم یا کمتر در روز فروکتوز دریافت کنید.؛ زیرا فروکتوز اضافی در بدن به تری گلیسرید تبدیل خواهد شد. فروکتوز که قند اصلی محلول در میوه است، متابولیسم آهسته‌ای دارد بنابراین گلوکز خون را به آهستگی بعد از هضم میوه افزایش می‌‌دهد و بدن دیرتر با کاهش قند خون مواجه می‌‌شود. ناگفته نماند که فروکتوز در کبد قابلیت تبدیل به گلوکز را دارد. download فروکتوز میزان فروکتوز موجود در میوه‌ها نام میوه اندازه واحد میزان فروکتوز ( گرم ) آلو یک عدد متوسط 2/1 زردآلو یک عدد متوسط 3/1 خرما یک عدد متوسط 6/2 طالبی یک هشتم 8/2 موز یک عدد متوسط 1/7 سیب یک عدد متوسط 5/9 خرمالو یک عدد متوسط 6/10 هندوانه یک شانزدهم 3/11 گلابی یک عدد متوسط 8/11 کشمش یک چهارم فنجان 3/12 آشنایی با 8 حقیقت شگفت‌انگیز درباره میوه‌ها بدن شما برای سالم ماندن نیازمند انواع ویتامین‌ها، مواد معدنی، فیبر، قند، و آب است.میوه‌ها، این مواد مغذی را برای بدن شما فراهم می‌کنند و بخش قابل توجهی از رژیم غذایی روزانه‌تان را تشکیل می‌دهند. اما آیا از همه‌ی حقایق مرتبط با میوه‌ها، آگاهی دارید؟ در ادامه به برخی از این حقایق جالب اشاره خواهیم کرد: کالری میوه‌ها، پایین است. میوه‌ها سیرکننده هستند، اما کالری اضافی یا چربی ندارند. آن‌ها شامل انواع ویتامین،فیبر، و قند هستند- تمام موادی که بدن برای سالم بودن به آن‌ها نیاز دارد. میوه‌ها، بیماری‌های قلبی عروقی را کاهش می‌دهند. بسیاری از میوه‌ها، از این قابلیت بهره مند هستند که خطر ابتلاء به بیماری‌های قلبی عروقی، سکته، انواعدیابت، و همچنینسرطان، را به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهند. بنابراین، افرادی که از بیماری‌های قلبی رنج می‌برند، می‌توانند با حرص و ولع و به هر میزان که دوست دارند، میوه بخورند. میوه‌ها، کلسترول ندارند. بسیاری از افراد به دلیل مصرف محصولات غذایی ناسالم، از کلسترول بالا رنج می‌برند. این امر موجب می‌شود تا آنها در مقابل بیماری‌های قلبی، و همچنین انواع دیگر بیماری‌ها، بسیار آسیب پذیر باشند. اما میوه‌ها می‌توانند شما را در مقابل این بیماری‌ها بیمه نمایند، زیرا 100% از کلسترول تهی هستند. images کلسترول 4. میوه‌ها، به هضم غذا کمک می کنند. میوه‌ها از فیبر طبیعی بهره‌مند هستند. این فیبر، برای دفع کلسترول و چربی از بدن، بسیار ضروری هستند. بنابراین، در واقع سبب می‌شوند تا بدن شما سالم بماند. همچنین، به هضم غذا کمک کرده و خطر گرفتار شدن به یبوست را به میزان قابل توجهی کاهش می‌دهد 5. میوه ها، سطح ایمنی بدن را افزایش می‌دهند. میوه‌ها سطح بالایی از آنتی اکسیدان‌ها مانند ویتامین C و آنتو سیانین دارند. هنگامی که این دو با یکدیگر ترکیب می‌شوند، خطرات ناشی از استرس، انواع بیماری‌ها، و سرطان را کاهش می‌دهند. علاوه بر این، میوه‌هاسیستم ایمنی بدنرا تقویت نموده و از بدن در مقابل ابتلا به انواع بیماری‌ها، محافظت می‌کنند. 6. میوه ها از پیر شدن جلوگیری می‌کنند. بسیاری از میوه‌ها مانند شاه توت، زغال اخته، تمشک، و دیگر میوه های آبی رنگ، از خواصی بهره مند هستند که فرایند پیری را با تاخیر مواجه می‌سازند. بنابراین، با خوردن چنین میوه هایی می توانید از ایجاد رنگدانه و چین و چروک بر روی صورت جلوگیری کنید؛ یا در واقع، این فرایند را با تاخیر مواجه سازید. این میوه‌ها، از سلول‌ها، بافت‌ها، و ارگان‌های بدن، محافظت نموده و آنها را جوان نگاه می‌دارند 7. میوه‌ها، فشار خون را تنظیم می‌کنند. میوه‌هایی چونسیبو آواکادو، فشار خون بدن را تنظیم کرده و آن را در حد تعادل نگاه می‌دارند. 8. میوه‌ها، طول عمر را افزایش می‌دهند. در پایان، باید به مهمترین ویژگی میوه‌ها اشاره کنم و آن خاصیت آنها در افزایش طول عمر است. میوه‌هایی شبیه به کدوی تلخ و نارگیل، از خواص دارویی بهره‌مند هستند. کدوی تلخ از خواص ضد‌سرطانی، ضد ویروسی، و ضد مالاریایی بهره‌مند است. از سوی دیگر، از آب نارگیل، می‌توان برای انتقال خون استفاده نمود؛ زیرا آب نارگیل، بسیار شبیه به پلاسمای خون است. در طول جنگ جهانی دوم، آب نارگیل با این خاصیت خارق العاده ی خود، جان بسیاری از سربازان را نجات داد. خواص میوه ها با توجه به رنگ شان!! رنگ سبز رنگی‌ است آرامش بخش و با دیدن این رنگ شما احساس آرامش می‌کنید و از وجودش لذت می‌برید و جالب اینجاست که همین رنگ زیبا و آرامش بخش علاوه بر این که شما را در ظاهر جذب می‌کند و شما از آن لذت می‌برید خواص درمانی بسیاری نیز دارد و برای جسمتان مفید است.در واقع هر چیز سبزی که شما می‌بینید این خاصیت را داراست و این در مورد میوه‌ها و سبزیجات سبز رنگ نیز صادق است.این رنگ برای افراد عصبی و نا ‌آرام بسیار مفید است.رنگ سبز خاصیت ضد عفونی‌کننده‌ دارد و مناسب برای بیماری‌های قلبی عروقی و بیماری‌های روده‌‌ای (یبوست)‌،معده (سوء‌هاضمه،زخم معده و…)،کلیه (سنگ کلیه و ناراحتی‌های مجاری ادراری)‌، ریه (مشکلات تنفسی،آسم و …) و رحم می‌باشد. این رنگ برای درمان زخم‌های عمیق سوختگی‌های شدید نیز موثر است.این خواص در میوه‌ها و سبزیجاتی که سبز رنگ هستند به وفور یافت می‌شود.تحقیقات نشان دادهمیوه‌ها و سبزیجات سبز رنگ خاصیت ضدعفونی‌کنندگی دارند و در هضم غذا و جذب آن موثرند. میوه‌ها و سبزیجات سبز رنگ برای افرادی که از بیماری‌های عصبی رنج می‌برند توصیه شده است. سبزیجات سبز رنگ همچنین در درمان زخم‌های عمیق و سوختگی ‌ها و بیماری‌ های ریوی و کلیوی بسیار موثر است و در بهبود بیماری‌های قلبی مصرف فراوان دارد.مثلا جعفری دارای خواص ضد عفونی‌کننده خون و دستگاه گوارش می‌باشد.جعفری موجب تحریک عضلات روده و رحم می‌شود و مناسب برای معده و هضم غذاست.برگ این گیاه مناسب برای زخم‌های عمیق است و جوشانده آن مناسب برای بیماری‌های کلیوی و مجاری ادرار است. انگور سبز این میوه مناسب برای بیماری‌های اعصاب است.مواد غذایی موجود در انگور به هضم غذا و جذب آن در معده کمک فراوانی می‌کند و در درمان بیماری‌های سوءهاضمه،سل ریوی،مشکلات کلیوی (سنگ کلیه)‌ و یبوست کمک فراوانی می‌کند.همچنین باعث دفع سموم و مواد زائد از بدن می‌شود.آب انگور مغذی عضله قلب است.انگور اختلالات قلبی حاصله از ازدیاد فشارخون را از بین می‌برد و دارای اثر تقویت‌کننده قلب است. انگور موجب ازدیاد ترشح صفرا می‌شود و عمل هضم را تحریک و تسریع می‌بخشد و تخمیرهای روده‌ای را کاهش می‌دهد. کاهو کاهو در درمان تپش قلب و سرفه و مشکلات ریوی موثر است.همچنین آرام‌ کننده اعصاب است.کاهو برای دفع مواد زاید در روده‌ها و جلوگیری از یبوست مناسب است.از جوشانده کاهو می‌توان برای درمان سوختگی‌ها و زخم‌ها استفاده کرد. لوبیا سبز از لوبیا سبز برای درمان کسالت‌های شدید کلیوی استفاده می‌شود.این سبزی همچنین در درمان بیماری‌های قلبی نیز موثر است.وجود فسفر در لوبیا برای اعصاب مفید است.خرده شده و یا پوره شده دانه لوبیا به عنوان ضماد برای مواضع سوختگی و سایر التهابات پوستی و زخم‌ها موثر است. ترخون ترخون به دلیل داشتن اسانس‌های معطر در خود مجاری دستگاه گوارشی را ضدعفونی می‌کند و محرک مناسبی برای معده به شمار می‌رود.این سبزی برای بیماری‌های رحم و تسهیل جریان خون قاعدگی بسیار موثر است. images (1) میوه های سبز رنگ قرمز رنگی‌است محرک و اشتهاآور.رنگی پر انرژی که همین خصوصیات در مواد غذایی قرمز رنگ هم دیده می‌شود.معمولا ما برای خوردن خوراکی‌هایی با رنگ قرمز بسیار راغب هستیم. این رنگ و در واقع میوه‌ها و سبزیجات‌ قرمز رنگ علاوه بر این که افزایش‌ دهنده اشتهاهستند،برای افراد کم خون و افرادی که کمبود آهن دارند بسیار مناسب است.همچنین در درمان عفونت‌‌ها و سوختگی‌های شدید بسیار موثر است و معمولا این ‌گونه میوه‌ها و سبزیجات در درمان بیماری‌‌های ریوی،مشکلات روده (یبوست)‌ و رحم به کار برده می‌شود.مواد غذایی قرمز رنگ بسیار پر انرژی بوده و در تقویت قلب و افزایش فشار خون و غلظت خون بسیار مفید و تقویت‌کننده روده و کبد است. گیلاس‌ تقویت‌کننده و انرژی‌ زا.تنظیم ‌کننده کبد و مناسب برای رفع یبوست و اشتها ‌آور،دفع‌کننده مواد زائد و سموم از بدن. توت ‌فرنگی‌ در درمان سل ریوی بسیار سودمند است و همچنین در درمان عفونت‌های روده. انار جلوگیری از تنگی نفس.مناسب برای روده و تصفیه‌کننده خون. انگور فرنگی‌ موثر در درمان تب‌های عفونی،محرک اشتها و رفع یبوست. شاتوت‌ تصفیه‌کننده خون،مناسب برای بیماری‌های کم‌خونی و مشکلات ریوی. فلفل‌قرمز تحریک قوای هاضمه،مناسب برای خونریزی‌های رحم،رفع فلج،رفع یبوست و بیماری‌‌های روده. download (1) میوه های قرمز رنگ نارنجی‌ رنگی جذاب و سر زنده و شاداب،که در نهایت جذابیت و جلب توجه احساس ‌زدگی ایجاد نمی‌کند. سبزیجات و میوه‌های نارنجی رنگ و کلا هر شی نارنجی رنگ در افزایش شیر مادران بسیار موثر است.مواد غذایی نارنجی رنگ بسیار انرژی‌ زا است و محرک مناسبی برای اعصاب و سودمند برای مشکلات تنفسی و ضد سرفه،ضد آسم و سل ریوی هستند و در درمان سنگ کلیه و کیسه صفرا و بیماری‌های معده و روده موثر هستند. هویج‌ افزایش شیر مادر،مناسب برای درمان اختلالات شدید روده‌ای،بهبود دهنده زخم‌های دستگاه گوارش،رفع‌کننده یبوست،ضد عفونی‌کننده روده،تقویت‌کننده اعصاب و انرژی‌زا و موثر در بهبود عفونت‌های ریوی. پرتقال و نارنگی‌ تقویت‌کننده دستگاه عصبی،عضلات و غدد،مناسب برای رفع اختلالات دستگاه گوارش،کبد و روده‌ها. زالزالک‌ مناسب برای درمان بیماری‌های روده و رفع کم‌خونی. Khuraki-Narenji-Rang میوه های نارنجی رنگ زرد رنگی شادی‌آفرین،درخشان،زنده و محرک.سبزیجات و میوه‌های زردرنگ معمولا اشتها آور و در عین حال مناسب برای هضم غذا می‌باشند.میوه‌جات و سبزی‌های زرد‌رنگ تصفیه‌کننده کبد و روده‌ها و کلیه‌هاست.این مواد غذایی در درمان بیماری‌های معده (ورم معده)‌ کیسه صفرا یبوست و فشار خون و همین طور مشکلات ریوی مناسب هستند و در تقویت غدد لنفاوی قلب موثرند و بسیار انرژی‌زا می‌باشند و محرک اعصاب. زردآلو سرشار از انرژی،موثر در درمان یبوست،کاهش‌دهنده افسردگی و تقویت‌کننده اعصاب. آناناس‌ تقویت‌کننده روده،نیرو بخش،مناسب برای هضم غذا و موثر در بیماری‌های ریه. به‌ تقویت‌کننده اعصاب و قلب،موثر در درمان بیماری‌های ریوی و سل.همچنین در درمان ورم معده و روده از این میوه استفاده می‌شود. گلابی‌ از بین برنده ضعف و بی‌حالی،تقویت‌کننده اعصاب،رفع تنبلی روده‌ها،رفع یبوست و بیماری‌های روده‌ای و معده،موثر در درمان سل ریوی،از بین برنده سنگ کلیه. آلو انرژی‌زا و از بین برنده کم‌خونی و ضعف و سستی،برطرف‌کننده یبوست،محرک اعصاب،مناسب برای کلیه‌ها. سیب زرد انرژی‌ساز،ضد عفونی ‌کننده قوی روده و مناسب برای تقویت روده‌ها و معده،محرک کلیه‌ها و مناسب برای سنگ کلیه و مجاری ادرار،تقویت‌کننده اعصاب،رفع‌کننده یبوست و اسهال، مناسب برای اختلالات تنفسی.( منبعjamejamonline.ir) properties-of-yellow-fruits-to-know میوه های زرد چند ویژگی میوه کامل در کاهش وزن علت نقش افزایش مصرف میوه در پیشگیری از افزایش وزن و چاقی به چندین ویژگی از میوه‌های کامل بستگی دارد: محتوای آب بالا، چگالی نسبتا کم میوه‌ها، محتوای نسبتا بالای فیبر. فیبر رژیمی و به خصوص، فیبر رژیمی ویسکوز که در میوه ‌ها در مقادیر قابل توجهی وجود دارد، نشان داده شده است که پس از صرف غذا سیری را افزایش داده و گرسنگی بعد از آن را کاهش می‌‌دهد و در بلند مدت این اتفاق ممکن است دریافت انرژی را کاهش دهد و در نتیجه باعث کاهش وزن شود. در نتیجه استفاده از میوه‌های فرآوری شده مثل کمپوت‌ها، آبمیوه‌های صنعتی و میوه‌های خشک شده، به دلیل کاهش آب، فیبر و افزودن شکر می‌‌توانند هم از ارزش تغذیه‌ای میوه‌ها کاسته و هم باعث افزایش چگالی میوه‌ها شده که در نهایت در صورت مصرف حتی حداقل واحد باعث ایجاد اضافه وزن و چاقی می‌شود. در یک مطالعه نشان داده شد که جدا کردن فیبر از میوه، هضم آن را آسان تر و سریع تر می‌‌کند و در نتیجه ایجاد سیری کاهش می‌‌یابد. این مطالعه اساس یک فرضیه را شکل داد که در آن یک رابطه بین میزان فیبر میوه، ساختار فیزیکی میوه، ایجاد احساس سیری و میزان دریافت کالری وجود دارد. بعضی از افراد نقش میوه‌ها را در کاهش وزن به دلیل محتوای قند موجود در آن‌ها رد می‌‌کنند. اما میوه‌ها می‌‌توانند یک نقش با ارزشی را در کاهش وزن داشته باشند و نیازی نیست که به طور کامل از برنامه غذایی حذف شوند. بعضی میوه‌ها از بعضی دیگر بهترند و نقش زیادی را در لاغری ایفا می‌‌کنند یعنی هر چه میزان آب و فیبر میوه‌ها بالاتر و چگالی آن‌ها کمتر باشد میزان تاثیر گذاری آن‌ها بیشتر خواهد بود. فراموش نشود که هر برنامه غذایی جهت کاهش وزن باید بر روی سلامتی افراد تمرکز کند. ناگفته نماند که ارزش مصرف میوه‌ها در کاهش وزن زمانی است که بدن با یک برنامه متعادل مواجه باشد و سایر فاکتورها از جمله ورزش، کنترل استرس و… رعایت شده باشد. یعنی برای مثال شما نمی‌توانید صرفا جهت سلامتی روزی 4 یا 5 واحد میوه مثل پرتقال دریافت کنید و بدون در نظر گرفتن سایر فاکتورها انتظار کاهش وزن داشته باشید.

وظیفه ی روحانیون

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

حوزه علمیه متولی نظام دینی در جامعه است. با بروز تحول در اجتماع، روزآمدی این نظام علمی ـ دینی بر اساس نیازهای نوپدید ضروری می گردد. در این میان، حفظ ارکان حوزه همراه با تحول در روش ها، سیاست ها و چشم انداز از جمله ضرورت های راهبردی می باشد. آنچنان که رهبر معظم انقلاب، خطاب به مدیران و مسئولان حوزه های علمیه سراسر کشور، در بیان ضرورت تحول درحوزه های علمیه فرمودند: «تحول را مدیریت کنید… تحول اجتناب ناپذیر است. تحول، طبیعت و سنت آفرینش الهی است… موجودی را فرض کنیم که تن به تحول ندهد؛ از یکی از دو حال خارج نیست: یا خواهد مُرد یا منزوی خواهد شد. یا در غوغای اوضاعِ تحول یافته مجال زندگی پیدا نمی کند، زیر دست و پا له می شود، از بین می رود؛ یا اگر زنده بماند، منزوی خواهد شد.» به همین منظور پایگاه حوزه در راستای وظیفه اطلاع رسانی خود و در جهت تبیین فرمایشات و خواسته های مقام معظم رهبری بر آن شده است تا گزیده ای از دیدگاه ها و نظرات ایشان را در خصوص حوزه علمیه، طلاب و روحانیون، وظایف آنان، نقش ایشان در جامعه و از همه مهم تر تحول در حوزه علمیه را جمع آوری وارائه نماید. آنچه در این ویژه نامه عرضه شده است، برگزیده برخی از فرمایشات معظم له در هر یک از موضوعات مذکور است. اینک ابتدا اشاره مختصری به تاریخچه حوزه علمیه به ویژه با تأکید بر دیدگاه و نقش دست اندرکاران و مدیران آن می اندازیم. البته واکاوی سابقه اندیشه تحول در حوزه و دقت یا عملکرد هر یک از علما در دوره زعامت در حوزه علمیه، خود مجال بیشتری را می طلبد؛ اما این مختصر می تواند اشاره ای کوتاه بر نقش و اندیشه هر یک از علمای برجسته حوزه های علمیه از ابتدا تاکنون را داشته باشد. آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در 1300 ش حوزه علمیه قم را تأسیس کرد. البته در شکل گیری حوزه معاصر قم همچنین باید از کوشش های مرحوم شیخ محمدتقی بافقی یاد کرد. تشکیل حوزه علمیه در قم و حسن شهرت و مدیریت آیت الله حائری موجب استقبال بسیاری از علما و انتقال آنان به قم گردید. آیت الله حائری در مدت اقامت خویش در قم مهم ترین درس خارج حوزه علمیه را ارائه می کرد. با استقرار آیت الله حائری در قم بسیاری از شاگردان او که در اراک به سر می بردند، از جمله اشخاص برجسته ای چون آیت الله سید محمد تقی خوانساری، آیت الله سید احمد خوانساری، آیت الله سیدروح اللّه خمینی(امام خمینی)، آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیت الله شیخ محمدعلی اراکی به قم آمدند. آیت الله حائری در مدت اقامت حدود پانزده ساله خود در قم که در اوج باروری علمی نیز بود، با مدیریت قوی خود حوزه علمی نیرومندی را به وجود آورد…. در فاصله وفات آیت الله حائری تا مهاجرت آیت الله بروجردی به قم، ریاست اداره حوزه علمیه قم برعهده سه تن از استادان بزرگ این حوزه قرار گرفت: آیت الله سیدمحمد حجت کوه کمری، آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری و آیت الله سیدصدرالدین صدر. در اوایل دهه بیست شمسی، شماری از بزرگان و استادان حوزه علمیه قم که از عدم مدیریت متمرکز این حوزه نگران بودند و از سویی از مقام علمی و نفوذ اجتماعی و دینی آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی، آگاهی داشتند، از او خواستند که از بروجرد به قم بیاید. با ورود آیت الله بروجردی به حوزه علمیه قم، بر رونق آن افزوده شد و شور و نشاط علمی آن دوچندان و بنیه علمی آن تقویت گردید. اقدامات بروجردی در طول دوره زعامت، حاکی از اهتمام ایشان به حفظ و تقویت این حوزه است. آیت الله بروجردی در بُعد بین المللی نیز فعالیت هایی را در حوزه علمیه قم سامان داد، از جمله سیدمحمدتقی طالقانی آل احمد را در 1331ش برای سرپرستی شیعیان مدینه و پس از درگذشت او سیداحمد لواسانی و سپس شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی را اعزام کرد؛ سیدزین العابدین کاشانی را به کویت، سیدمحمدحسن ناشرالاسلام شوشتری را به زنگبار، شریعت زاده اصفهانی را به پاکستان، مهدی حائری یزدی را به آمریکا و صدر بلاغی را به عنوان نماینده سیار خود به اروپا فرستاد. آیت الله بروجردی در زمینه توسعه فضای آموزشی حوزه از قبیل ساخت و احیای مدارس و به طور خاص تأسیس مسجد اعظم و کتابخانه آن اقدامات درخور توجهی کرد. به این ترتیب، مهاجرت مؤثر و تحول آفرین آیت الله بروجردی، حوزه قم را به مرتبه ای از اعتبار رساند که عملاً هم ارز معتبرترین حوزه آن عهد، یعنی حوزه نجف شد و نه فقط طالبان علم از شهرهای مختلف ایران راهی قم می شدند، بلکه به تدریج افرادی از مناطق شیعه نشین دنیا قم را برای تحصیل برمی گزیدند. در زمینه تحول تشکیلات اداری حوزه هم در زمان آیت الله بروجردی ترتیبی برقرار شد که براساس آن نامه های وارده و صادره طی شماره ای خاص در دفتر ثبت و ضبط شود. همچنین مقرر شد وکالت نامه هایی که به افراد داده می شود با مشخصات شخص وکیل و مورد وکالت ثبت گردد و این امر در نوع خود در این عصر، کار نویی محسوب می شد. در هر عصر مسئولیت حوزه برعهده یک یا چند تن از مراجع بوده و مسئولان مدارس نیز از سوی آنان انتخاب می شدند…. پس از انقلاب اسلامی، امور اداری حوزه سامان بهتری یافت. اعضای اولین شورای مدیریت حوزه در 8 اسفند 1359 به فرمان امام خمینی و با هماهنگی دیگر مراجع انتخاب شدند و شروع به کار کردند. امور این تشکیلات از طریق شورای اجرایی دبیرخانه ای دنبال می شد که دارای هفت بخش بود: بخش علمی(مرکز تحقیقات علمی، تنظیم برنامه های درسی، اصلاح کتاب های درسی، امتحانات، دروس مربوط به بانوان طلبه و برنامه های مربوط به طلاب خارجی)، بخش اخلاق و تزکیه(دروس اخلاق، نظارت و مراقبت ویژه و رسیدگی به تخلفات)، بخش مدیریت داخلی (پرونده های تحصیلی، گزینش طلاب و جذب نیرو، نظارت بر وضع طلاب خارجی، شناسایی و جذب نیرو، مشمولین نظام وظیفه و مدیران مدارس)، بخش تبلیغات و مبلغین(تربیت مبلّغ، تأمین نیازمندی های تبلیغی مناطق مختلف و انتشارات) و سرانجام بخش آمار و اطلاعات، بخش تدارکات و بخش حوزه های شهرستان. در 1370سال به پیشنهاد آیت اللّه خامنه ای و موافقت دیگر مراجع قم، شورای عالی حوزه علمیه قم تشکیل شد. این شورا، برنامه ریزی و تصمیمات اصلی در باب مسائل حوزه علمیه قم را برعهده گرفت و کارهای اجرایی به مدیریت واگذار گردید و تعیین مدیر حوزه برعهد این شورا قرار گرفت. این تحول در بخش مدارس علمیه خواهران نیز رخ داد. دغدغه اصلاح در حوزه و بازسازی نظام آموزشی آن از زمره موضوعات مهمی است که از دیرباز، خاصه از زمان تأسیس نظام آموزشی جدید در ایران، مورد توجه اولیای حوزه های علمیه بوده است. مثلاً در زمان آیت اللّه بروجردی تشکلی تحت عنوان «هیئت حاکمه» در حوزه علمیه قم به وجود آمد که شخصیت هایی چون امام خمینی، آیت الله شیخ مرتضی حائری، آیت الله سیداحمد زنجانی، آیت الله سیدباقر سلطانی طباطبایی و جمعی دیگر عضو آن بودند. بنابر این سخن از اصلاح نظام حوزه سخن جدیدی نیست. تحول در حوزه، محورهای مختلفی دارد از جمله: تحول در ساختار حوزه تحول در نظام گزینشی حوزه تحول در نظام آموزشی حوزه تجول در نظام پژوهشی حوزه تحول در نظام اخلاقی و تربیتی حوزه تحول در نظام ارتباطات حوزه تحول در نظام برنامه ریزی و مدیریت حوزه تحول در نظام خدمات حوزه تحول در نظام تبلیغ و اطلاع رسانی در حوزه مقام معظم رهبری علاوه بر روشنگری هایی که پیوسته در این خصوص به مسئولان و دست اندر کاران حوزه داشتند، در دوران رهبری خود سه سفر مهم به قم داشتند، که در هر کدام از آنها دیدگاه های خود را در مورد حوزه، روحانیت و به ویژه درباره تحول در نظام حوزه مطرح نمودند. سفر اول ایشان در بهمن ماه سال 1370 بود که با تأکید بر ضرورت تحول در حوزه های علمیه فرمودند: «امروز حوزه علمیه مثل گذشته جدا از مسائل و حوادث عالم نیست؛ امروز حوزه ی علمیه حقیقتی است که با همه ی دنیا - مستقیم و غیرمستقیم - مرتبط است؛ بنابراین، سخن از حوزه ی علمیه، بی شک با مسائل جاری جهان اسلام هم مرتبط است.» سفرهای دوم و سوم رهبر معظم در مهرماه سال 1379و مهرماه 1389نیز با تأکیدات ایشان مبنی بر اهمیت، ضرورت و تبیین وظایف حوزه و حوزویان و تحولات لازم در حوزه علمیه همراه بود. ایشان در این باره فرمودند: «مسئله ی مهم دیگری که مطرح است و در آن باب باید سخن روشن به میان بیاید، مسئله ی تحول در حوزه هاست. چند سال است که مسئله ی تحول در حوزه های علمیه، بخصوص در حوزه ی مبارکه ی علمیه ی قم مطرح است.»

دیدگاه رهبری نسبت به بانوان طلبه

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

مجله افق حوزه 26 آبانماه 1389 شماره 289

دیدگاه رهبری نسبت به بانوان طلبه، مسئولیت ها را سنگین تر کرد

مقام معظم رهبری برای بانوان طلبه نقش درجه اولی قائل هستند و این دیدگاه وظیفه و مسئولیت بانوان طلبه را سنگین تر کرده است. معاون فرهنگی و تربیتی مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، در گفت وگو با خبرنگار مرکز خبر حوزه، با اشاره به بیانات رهبری درباره بانوان طلبه و ضرورت ارتقای معرفتی، آنان اظهارداشت: دشمنان اسلام و نظام برای فروپاشی و تضعیف بنیان های جامعه دینی و اسلامی، اهداف و نقشه های خود را بر بانوان جامعه اسلامی معطوف کرده و توطئه های فراوانی برای تضعیف باورها و ارزش های اسلامی در میان آنان تدارک دیده اند. حجت الاسلام والمسلمین قندی افزود: امروز بانوان جامعه اسلامی در اقشار و اصناف مختلف، نیازمند حفظ و حراست جدی فکری و اعتقادی هستند و حوزه باید توجه و عنایت بیشتری به نیازهای آن ها داشته باشد تا آنان جهان و جامعه خود را بهتر بشناسند و با خطرها، نیازها و وظایف خود آشناتر شوند، بر این اساس در این عرصه نیازمند افرادی هستیم که با توجه به وجه اشتراک جنسیتی تأثیرگذاری بیشتری در میان بانوان داشته باشند. وی ادامه داد: بانوان طلبه با حضور در عرصه جهانی بسیار تأثیرگذار هستند. بانوانی که حرف برای گفتن دارند و می توانند نقش آفرینی فکری و فرهنگی در جامعه و جهان داشته باشند، این گونه افراد حضورشان برای حوزه ضروری است؛ بنابراین حضور بانوان توانمند در عرصه بین الملل ظرفیتی است که حوزه می تواند به خوبی از آن استفاده کند. حجت الاسلام قندی تصریح کرد: امروز زنان تأثیر بسیار شگرفی در ایجاد حرکت در جوامع مختلف دارند، بر این اساس این ظرفیت در جامعه ما باید مورد توجه قرار گیرد. معاون فرهنگی و تربیتی حوزه های علمیه خواهران بیان داشت: امام راحل با اهمیت بخشیدن به نقش بانوان در جریان مبارزات انقلاب اسلامی، در حقیقت آغاز حضور یک جبهه بسیار عظیم و طوفنده ای از ظرفیت جامعه اسلامی را رقم زدند، مقام معظم رهبری همین ظرفیت را در حوزه های علمیه خواهران مورد توجه قرار دادند و به حوزه تأکید کردند. باید از این ظرفیت در توسعه قلمروی فکری و فرهنگی کشور و جهان استفاده شود. وی ادامه داد: برخی معتقدند بانوان طلبه باید در حد یک مبلغ معمولی و یا حداکثر مبلغی باشند که بتواند در شهرستان ها تبلیغ دین کنند؛ درحالی که حضور آن ها در نقش های اجتهادی و فکری در جامعه بسیار مهم و ضروری است. معاون فرهنگی و تربیتی حوزه علمیه خواهران با اشاره به نگاه منحرفانه و تحقیر آمیز غرب به زن، حضور بانوان فرهیخته مسلمان در عرصه های جهانی را ضروری دانست و خاطرنشان نمود: جهان امروز، دنیای حضور مردم در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است؛ بنابراین حضور خواهران طلبه با توانمندی علمی و توانایی فکری در عرصه جامعه بین الملل، به نحوی ارائه الگوی تجربی از زن فرهیخته مسلمان به جهانیان است. وی افزود: ارائه این الگو به جهانیان بسیاری از شبهات و تهمت ها در زمینه تحجر مسلمانان درباره زنان را از بین می برد و پاسخ قاطعانه ای به کسانی خواهد بود که ادعا می کنند در جوامع انسانی حقوق بشر و حقوق زنان پایمال می شود، این الگو ها عملا نشان می دهند که زنان فرهیخته در متن جریانات اجتماعی و فرهنگی نظام اسلامی حضور و نقش تأثیرگذاری دارند.

چه کسانی محبوب خدا میشوند

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ» هر که از پیامبر(ص) پیروی کند محبوب خداوند می‌شود، چون آن حضرت حبیب الله است. خبرگزاری مهر _ گروه دین و اندیشه: ضمن تبریک ۱۷ربیع الاول، سالروز ولادت نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) با چند تن از اندیشمندان و کارشناسان مذهبی کشورمان درباره شخصیت پیامبر(ص) و سیره عبادی و سیاسی ایشان به گفتگو نشسته ایم که متن آن در ادامه تقدیم می گردد؛ هر که از پیامبر(ص) پیروی کند محبوب خداوند می‌شود غلامرضا اعوانی، رئیس هیئت مدیره انجمن حکمت و فلسفه ایران درباره وظیفه ما نسبت به نبی مکرم اسلام به خبرنگار مهر گفت: اتباع و پیروی از حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و کسانی که از آن حضرت به درستی اتباع کردند، بر ما واجب و لازم است. قرآن می فرماید: «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ»(آیه ۳۱ سوره آل عمران) اگر به خدا اعتقاد دارید از منِ پیامبر(ص) اتباع و پیروی کنید تا محبوب خدا شوید. هر کسی از پیامبر(ص) پیروی کند محبوب خداوند می‌شود، چون آن حضرت خودشان حبیب الله هستند. وی افزود: بنابراین اتباع و پیروی از آن حضرت و الگو قرار دادن ایشان بسیار مهم است. همچنین اتباع از کسانی اتباع و تأسی از آن حضرت کردند هم لازم و مفید است کسانی که سایه به سایه آن حضرت و قدم به قدم ایشان رفتند هم دارای برکات و تأثیراتی است. این نکته بسیار مهمی است. خداوند در آیه دیگری می فرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي»(آیه ۱۰۸ سوره یوسف) در روایت آمده است که حضرت محمد(ص) عین قرآن بوده است. قرآن کتاب و نوشته است اما حقیقت قرآن در حضرت رسول(ص) محقق بوده است. به تعبیری حضرت، قرآن ناطق بوده است که همین مقام را برای ائمه(ع) به طور مطلق و به درجاتی در مورد اولیاء قائل هستیم. بنابراین باید حضرت رسول(ص) را به عنوان الگو و نمونه قرار دهیم و از آن حضرت پیروی کنیم. اتباع از آن حضرت، مکان و زمان نمی‌شناسد. اگر انسان ایمان دارد در هر شرایطی باید درجات ایمان خود را افزایش دهد و به هر شکلی و تا حد امکان آن حضرت را الگو قرار دهد، اگرچه ممکن است مشکل باشد. اگر پیروی نباشد ایمان چه معنایی دارد؟! وحشت غرب از نفوذ معنوی پیامبر(ص) حجت الاسلام ادیب یزدی، خطیب و کارشناس مذهبی درباره علت جسارت به پیامبر اسلام در کشورهای غربی به خبرنگار مهر گفت: هرکس که به تحقیق در مورد پیامبر(ص) پرداخته‌ در نهایت تسلیم واقع شده‌است. اما متاسفانه شاهدیم مخصوصاً در سال‌های اخیر جسارت‌ها نسبت به پیامبر مکرم اسلام شدت گرفته است. از یک طرف مسلمانان خوب نتوانسته‌اند از جایگاه پیامبر اکرم(ص) دفاع کنند. از طرف دیگر رفتار برخی جریان‌های خبیث در دوران ما تحت عنوان سلفی‌گری و تکفیری و… باعث شده که وجود مبارک پیامبر به قدری تنزل کند که هرکسی به خود اجازه دهد که در مورد پیامبر اکرم به راحتی نظر بدهد و تا حدود زیادی جریانات تندرو موجبات این جسارت را فراهم کرده‌اند. وی با بیان اینکه جسارت غرب به نبی مکرم اسلام نشان دهنده وحشت غرب از حضور معنوی رسول خدا در پایگاه های هدایتی عالم بشریت است، گفت: جاذبه پیامبر بسیار زیاد و حتی نام مبارک ایشان در جوامع بشری نام اول است؛ جالب اینجاست که اسم محمد در انگلیس و دیگر جوامع غیراسلامی هم نام اول است. لذا نفوذ معنوی و بی‌سابقه رسول خدا، غرب را به وحشت انداخته؛ چون تعداد مسلمانان هم روز به روز در کشورهای مختلف رو به رشد است. لذا بدیهی است که جریانات باطل و صهیونیستی از این موج روی‌آوری به رسول خدا و خاندان مطهرشان در هراس هستند و به هر طریقی می‌خواهند عقده حقارت خود را جبران کنند. ادیب یزدی درباره سیره پیامبر(ص) نیز گفت: در احوالات پیامبر داریم که در میان مردم زندگی می‌کرد ولی مثل مردم زندگی نمی‌کرد. در میان مردم زندگی می‌کرد تا حجت خدا باشد اما روح مبارکش متوجه به عالم بالا بود. جهت‌گیری پیامبر رو به عالم معنا بود. به همین خاطر تمام رفتار ایشان مشحون از بشارت‌های توحیدی است. ایشان غوطه ور در ذکرالله بود و لحظه ای از عمر شریفشان نبود که متوجه به پروردگار نباشد. اصلا لذتی از معیت پرودگار می‌برد که تمام توجه‌شان به سمت خدا بود. لذا سنگین‌ترین مصائبی که برای حضرت پیش می‌آمد به شوق لقای حضرت باری تعالی برای ایشان سبک بود و تحمل می‌فرمود. شدت توحید و عشق به رضای پرودگار همه این امور را برای ایشان آسان می‌کرد. وی افزود: نکته دیگری که در زندگی ایشان بسیار پررنگ است اختلاط ایشان با مردم است. غمخوار مردم بود و هر وقت مسئله‌ای پیش می آمد، اولین نفر قدم پیش می‌گذاشتند و سنگین‌ترین کارها را به عهده می‌گرفتند. در جریان جنگ خندق که قرار شد خندقی در اطراف شهر به عرض ۶ تا ۷ متر و به طول ۲ تا ۳ کلیومتر کنده شود، اولین کسی که کلنگ برداشت و سخت‌ترین جای زمین را برای کندن انتخاب کرد خود ایشان بود. این کارشناس مذهبی افزود: عمامه کرباسی به سر مبارک می‌گذاشتند و هرگز دنبال عمامه پارچه‌ای و نرم نبودند. یک پیراهن عربی به تن می‌کردند که در اثر شستن زیاد، تار و پود آن معلوم بود. آن حضرت مثل برده‌ها بر روی زمین می نشست و زانوهای خود را در بغل می گرفتند. از حضرت سوال شد: «یا رسول الله لم جلست کجلسه العباد؟» یعنی چرا مثل برده‌ها می‌نشینی؟ فرمود من هم بنده‌ای بیش نیستم. مثل فقیرترین مردم زندگی می‌کرد و می‌فرمود: «الفقر فخری» یعنی فقر افتخار من است و می‌فرمود خدایا فردای قیامت من را با فقرا محشور کن. حجت الاسلام ادیب یزدی اضافه کرد: ابوذر می‌گوید به پیامبر وارد شدم در حالی که در حجر اسماعیل نشسته بودند، می‌فرمودند بخدا قسم آنها پست‌ترین اند. سوال کردم یا رسول الله چه کسی را می‌گویید؟ پیامبر فرمود کسانی که طلا روی طلا جمع می‌کنند و بین فقرا تقسیم نمی‌کنند. پیامبر هرگز با ابهت و عظمت در میان مردم ظاهر نمی‌شد و سعی می‌کرد در نهایت افتادگی باشد. اینها بود که اسلام را پیش برد و دلهای مردم را به سوی پیامبر جذب کرد. سیره عبادی پیامبر(ص) حجت الاسلام جباری استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) نیز درباره سیره عبادی پیامبر(ص) گفت: جلوه‌های عبادت در سیره پیامبر اعظم(ص) در نماز و ذکر، تهجد و نوافل، روزه، اعتکاف و حج رخ نموده است. نماز ایشان، که آن‌را نور چشم خود می‌خواند، همراه بود با اوج توجه و حضور دل. حضرت رسول(ص) بر تهجد و نوافل نیز اهتمام خاصی داشتند. همچنین عبادات سنگین و طولانی همراه با فراهم‌سازی لوازم و مقدمات آن از قبل و نیز آداب خاصی چون تقسیم نماز بر ساعات شب، بیداری پس از ثلث یا نصف شب و قرائت قرآن و مناجات در گزارش‌های مربوط به سیره عبادی آن حضرت به چشم می‌خورد. وی گفت: سیره عبادی پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) از مهم‌ترین محورهای مطرح در سیره نبوی(ص) است؛ چرا که می‌توان عبادت و عرفان را غایت حرکت انسان به ویژه پیامبر اکرم(ص) در سیر معنوی دانست. اهمیت بعد عرفان و عبادت، مربوط به ارتباط این دو امر با هدف نهایی و متعالی خلقت انسان‌هاست. به حکمِ گفته الهی در آیه نورانیِ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُون» هدف از خلفت بخشِ تکلیف‌مدار هستی، یعنی انسان و جن، عبادت است و عبادت نیز بدون معرفت ارزشی ندارد و عبادتِ مورد نظر این آیه نیز عبادتی قرین و ملازم با معرفت است؛ بدین معنا که هر درجه از عبودیت، درجه‌ای از معرفت را می‌طلبد و با هر عبادت عارفانه، درجه‌ای برتر از معرفت به دست می‌آید. این روند رو به کمال و رشد تا بالاترین مراحل امکان معرفت ادامه می‌یابد و به این ترتیب، مفهوم سخن برخی مفسران که «لیعبدون» را در آیه یادشده «لیعرفون» معنا کرده اند، روشن می‌شود. استاد موسسه امام خمینی ادامه داد: با آنچه گفته آمد روشن شد که معرفت و بصیرت از نظر رتبه مقدم بر عبادت و عبودیت است و عبادت بی معرفت و شناخت را ارجی نتوان نهاد؛ زیرا تا عبد شناختی هرچند اندک به آنچه می‌پرستد نیابد، عبادتش جز کاری لغو، بی مبنا، بی هدف یا تقلیدی صرف نیست و عبادی که این چنین‌اند همواره در روایات ملامت شده‌اند و درجه عبادتشان بر اساس درجه عقل و معرفتشان محک خورده است. جباری افزود: عبادت نبوی(ص) عبادتی بود همراه با بالاترین درجات معرفت به معبودِ هستی؛ و این سیر معرفتی با زمینه های تربیت نبوی(ص) از دوران کودکیِ ایشان توسط برترین ملک الهی ادامه یافت و سرانجام با اتصال نبی اکرم(ص) به منبع وحی الهی پس از رسالت به اوج رسید. پس از مرتبه معرفت، نوبت به ذکر و حضورِ دل می رسد و نیز توجه دائم به منبع عظیم هستی و با این توجه و حضورِ دل، اعضاء و جوارح نیز در مراتب بعدی همراه شده، عبادات جارحه‌ای قرین عبادات جانحه‌ای می گردند. این کارشناس دینی در پایان افزود: پیامبر اکرم(ص) خود، معرفت را سرمایه اصلی خویش معرفی می فرمود و چنان که گذشت، خداوند متعال مسیری رو به کمال را برای فزونیِ معرفت آن حضرت ترسیم کرده بود. رخدادِ بعثت برای آن حضرت، همراه بود با پیدایش درجه والایی از معرفت در باب هستی؛ به گونه‌ای که با کنار رفتن پرده‌ها از مقابل دیدگان حقیقت‌بین آن حضرت، حقایق هستی برای روح متعالی ایشان منکشف و متجلی شد. بنابر روایتی از امام صادق(ع)، هنگامی که از آن حضرت پرسیدند پیامبران چگونه به رسالت خویش پی می‌برند؟ فرمود: «پرده از مقابل دیدگانشان کنار می‌رود». رسالت پیامبر اعظم(ع) با رسالت دیگر انبیاء متفاوت است حجت الاسلام والمسلمین علی نصیری، رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد نیز به خبرنگار مهر گفت: رسالت پیامبر از نوعی دیگر است: بر دوش گرفتن وحی الهی که قرآن درباره آن می فرماید: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا(آیه ۵ سوره مزمل): در حقيقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى‏ كنيم.» این نقل از نوع دیگری است که تنها انسانی ثقیل و گران مایه می توانند آنرا بر دوش کشد. انسانی که بتواند قرآنی را تحمل کند که به تعبیر خود قرآن کریم کوه ها تاب تحملش را ندارند. او با برعهده گرفتن این مسئولیت، جامع ترین، کامل ترین و عالی ترین دین و آموزه ها را ارائه می کند. تذکر این نکته لازم است که اعتقاد ما بر این است که پیامبر اسلام(ص)، رسول است؛ چنان که قرآن می فرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ» رسالت پیامبر اعظم(ع) با رسالت دیگر انبیاء متفاوت است. اینکه گفته می شود فرق نبی با رسول آن است که نبی، فرشته را در خواب می بیند و رسول آنرا در بیداری مشاهده می کند و با او سخن می گوید، با اینکه برخی گفته اند مقام رسالت آن است که رسول فرمانی را دریافت می کند و مأمور به ابلاغ آن است و نبی فرمانی دریافت می کند اما مأمور به ابلاغ آن نیست، اینها مطالب ساده ای است که نمی تواند به درستی بیانگر شأن رسالت باشد. به طور کلی رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) با رسالت هیچ یک از رسولان الهی قابل قیاس نیست. سیره پیامبر(ص) در برخورد با مخالفان و کافران حجت‌‌الاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفی‌پور، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی نیز گفت: انسان برای اینکه بتواند در مسیر درست حرکت کند، از جهت علمی و عملی نیاز به الگو و میزان دارد. در انتخاب این الگو، چه بهتر که انسان‌های کاملی را بر گزینیم که در رفتار و اندیشه‌ها سرآمد دیگر انسان‌ها هستند. کامل‌ترین انسان در بین انسان‌ها، انبیاء و امامان(ع) هستند و در بین امامان و انبیاء(ع) هم پیغمبر اسلام(ص) کامل‌ترین انسانهاست و لذا قرآن کریم به ما مسلمان‌ها بلکه به هر کسی که ایمان داشته باشد یک نکته را گوشزد می‌کند و آن این است که «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا»(احزاب/۲۱) یعنی برای انسان‌هایی که اهل ایمان هستند و ایمان به خدا و آخرت دارند و یاد خدا را در دل زنده نگه می‌دارند اسوه‌ای دارند که این اسوه پیامبر خداست. حجت الاسلام مصطفی پور در ادامه گفت: اگر بخواهیم انسانی را به عنوان اسوه معرفی کنیم باید تلاش کنیم که پیامبر اسلام(ص) را معرفی کنیم و از ایشان شناخت کامل داشته باشیم. یکی از راه‌های شناخت پیامبر اسلام(ص) و اسوه انسانی آشنایی با سیره او به تعبیری که در کتاب‌های مختلف آمده و سبک زندگی او به تعبیری که امروز مطرح می‌کنند است. چون انسان می‌خواهد دارای سبکی در زندگی باشد، این سبک زندگی را باید براساس یک شخصیتی که معصوم است و خطا در او راه پیدا نمی‌کند. اعمال او پاک است و … أخذ کنیم. در واقع باید از او سرمشق بگیریم، لذا بعضی از بزرگان وقتی صحبت از سیره پیامبر(ص) یا ائمه(ع) می‌کنند گفتند: سیره یعنی سبک زندگی. وی با بیان اینکه پیغمبر(ص) جز خیرخواهی و نصیحت شیوه دیگری در رفتار خود نداشت، گفت: لذا اگر کسی هم انتقادی می‌کرد یا حرفی می‌زد پیامبر(ص) خیلی راحت گوش می‌داد و لذا در قرآن داریم چون پیامبر سخن مردم را می‌شنیدند می‌گفتند «أَذِنَ لَكُمْ» پیامبر گوش است، ولی خداوند می‌فرماید درست است که پیامبر گوش است اما أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ پیامبر حرفها را گوش می‌دهد، اما جایی که بخواهد برخورد و تصمیم‌گیری کند و بخواهد کاری انجام دهد جز براساس خیر کاری انجام نمی‌دهد. کار پیامبر(ص) از لحاظ مدیریتی اقامه حق و عدل بود، چنانچه قرآن هم همه انسان‌ها و مؤمنان را به این امر دعوت می‌کند و حتی در مقام بیان اهداف انبیاء(ع) داریم «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» انبیاء(ع) ازجمله پیامبر اکرم(ص) مبعوث شدند تا قسط و عدالت را در جامعه پیاده کنند. حجت الاسلام مصطفی پور افزود: اینها جنبه‌های کلی سیره پیامبر(ص) است که حاکی از انسانیت کامل و کمال انسانیت آن حضرت است، چون معصوم است ما هم باید روش‌ها را به لحاظ فردی، اجتماعی، مدیریتی و خانوادگی و مسائل دیگر به کار بگیریم. یکی از نکاتی که فکر می‌کنم در ارتباط با پیامبر اکرم(ص) کمتر مورد توجه قرار گرفته است سیره او در برخورد با مخالفان و کافران و پیروان افکار و اندیشه‌های دیگر است که واقعا این بعد از زندگی پیامبر(ص) کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وی گفت: در بحار روایات فراوانی داریم که وقتی پیامبر(ص) با پیروان ادیان دیگر برخورد می‌کرد، آنها را آن ‌چنان مجاب می‌کرد که حاضر می‌شدند اسلام را به عنوان یک دین بپذیرند، اگر کسانی اهل مطالعه باشند می‌توانند به بحار، جلد ۹ مراجعه کنند و در این جلد که مربوط به احتجاجات پیامبر(ص) است موارد فراوانی را راجع به این مسأله مشاهده کنند. عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی افزود: پیامبر(ص) چون همواره براساس عقلانیت، استدلال‌های عقلی و برهانی عمل می‌کرد معمولا مردم مجاب می‌شدند، اجباری در پذیرش اسلام نداشتند، چون حرف قرآن هم همین است. قرآن هم در برابر افرادی که ادعاهایی داشتند پیغمبر(ص) مأمور بود که به آنها بگوید: اگر شما راست می‌گوئید برهان، استدلال و دلیل خود را بیان کنید. آنها هم معمولا نمی‌توانستند چنین استدلال‌هایی داشته باشند، البته پیامبر اکرم(ص) اگر براساس استدلال و برهان در برابر افراد سخن می‌گفت این هم دستور قرآن بود، یعنی در واقع به حکم قرآن پیامبر(ص) این کار را انجام می‌داد. با توجه به این نکته می‌گویم آن چیزی که مسلمان‌ها باید به سیره پیامبر(ص) توجه داشته باشند این است که روش عقلانی را برای تبیین حقایق مورد توجه قرار دهند. پیامبر(ص) براساس استدلال و برهان و تعقل با مردم برخورد می‌کرد و این هم یک عامل بسیار بزرگی برای جذب مردم به سمت اسلام بود. تنها چیزی که در پیامبر(ص) نمی‌بینیم خشونت و برخورد با شمشیر است، اگر هم از جهاد صحبت می‌شود نوعا جهادها جنبه دفاعی دارد نه جنبه ابتدایی. یا اینکه افرادی به حکم قرآن از مسلمان‌ها استمداد می‌کردند که پیامبر(ص) و مسلمانان موظف بودند برای نجات آنها اقدام کنند یا دیگران به آنها حمله می‌کردند و پیامبر(ص) با آنها برخورد می‌کرد. معروف است که پیامبر(ص) با وجود اینکه در جنگ‌ها شرکت می‌کرد، ولی هیچ‌گاه خود اقدام به ایجاد ضرب و جرح و یا قتل نسبت به کسی نکرد. بنابراین ما هم به عنوان یک مسلمان باید این سیره را در این زمان برای جذب مردم به سوی اسلام در پیش بگیریم و در مرتبه اول اهل رحمت و محبت به مردم و در مرحله دوم باید عقلانی بیندیشیم و عمل کنیم.

کمال نهایی انسان

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

منظور از تربیت انسان، به فعلیت رسانیدن استعدادهای بالقوه او است.و چون کمال هر موجودی در شکوفایی و به فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه اوست، لذا در صورتی که انسان به صورت صحیح و در یک نظام تربیتی همه جانبه پرورش یابد، به کمال نوعی خود خواهد رسید.از اینجا می توان دریافت که هدف نهایی از تربیت انسان نیز نباید چیزی جز کمال نهایی او باشد.حال جای این سؤال است که کمال حقیقی و نهایی انسان چیست؟ کدام مقصد است که اگر انسان به آن جا برسد به سعادت حقیقی خود نایل آمده است؟ و کدام هدف است که تمام مساعی تربیتی باید به سوی آن جهت گیری شوند و تمامی قوا و استعدادهای انسان در ارتباط با آن و در محدوده آن رشد و پرورش یابند؟ قبل از این که به بحث درباره کمال نهایی انسان بپردازیم، نخست برای روشنتر شدن مفهوم کمال باید به این نکته اشاره کنیم که کمال انسان چیزی نیست که بستگی به قرارداد یا اعتبار افراد داشته و با تغییر اعتبار، تغییر کند.البته ممکن است از دیدگاه افراد مختلف کمال، نمونه های متنوعی داشته باشد به طوری که حتی چیزی که از نظر فردی کمال تلقی می شود، از دیدگاه فرد یا مکتب دیگر نقص تلقی گردد.اما این اختلاف در برداشتها به این معنی نیست که واقعا کمال انسان امری قراردادی است و بستگی به نظر اشخاص یا مکتب ها دارد.اختلاف موجود در این زمینه در میان مکتبهای مختلف ناشی از ناتوانی آنها از شناخت کمال حقیقی انسان است به طوری که اگر همه آنها به شناخت انسان و کمال او نایل آیند، در این صورت «اختلاف از گفتشان بیرون شدی.» کمال انسان (و هر موجود دیگر) یک امر واقعی و یک صفت وجودی است که انسان در صورت طی مراحل لازم، در واقع و در حقیقت واجد آن صفت و مرتبت می شود به طوری که در هر مرتبه از کمال کاری از او ساخته است که اگر به آن مرتبه نرسد، چنان کاری از او ساخته نیست . کمال نهایی انسان حال که مفهوم کمال روشن شد، جای این سؤال است که کمال نهایی انسان چیست.آنچه ابتدا از عنوان «کمال نهایی» فهمیده می شود این است که کمالات غیر نهایی نیز برای انسان وجود دارد.یعنی چه بسا کمالاتی جنبه مقدمی و آلی داشته، زمینه را برای رسیدن به کمال نهایی فراهم می آورند.و لذا باید کمال نهایی را از کمالات مقدمی و فرعی بازشناخت تا هدف اصلی و نهایی از اهداف متوسط و ضمنی بازشناخته شود. آنچه میزان رشد و کمال و محدوده فعالیت هر یک از قوای انسان را تعیین می کند، توجه به کمال نهایی انسان و مقتضیات آن است یعنی رشد و کمال هر یک از قوای انسانی تا آن جا که مناسبت با کمال نهایی انسان داشته و مقدمه ای لازم برای حصول آن باشد، مطلوب است، در غیر این صورت، به جهت تعارض با کمال نهایی، نامطلوب خواهد بود. شناخت کمال نهایی چگونه و از چه راهی می توان کمال نهایی انسان را شناخت؟ آیا عقل یا تجربه قادر به شناخت آن هستند؟ و اصولا میزان کارآیی هر یک از آنها در این زمینه چقدر است؟ تردیدی نیست که کمال نهایی انسان مربوط به روح او بوده، جنبه جسمانی ندارد.زیرا به طوری که می دانیم حقیقت انسان روح اوست و تکامل انسانی او در گرو تکامل استعدادهای روحی او می باشد و رشد جسمانی او تا اندازه ای که لازمه تکامل روحی اوست، ارزش دارد و به هیچ عنوان کمال نهایی او محسوب نمی شود.از این جا روشن می شود که کمال نهایی انسان مقوله ای نیست که بتوان از راه تجربه آن را شناخت.کمالات روحی زمانی قابل شناخت هستند که شخص خود واجد آنها شود و با تجربه درونی و شهودی آنها را دریابد.و لذا شناخت آنها برای کسانی که خود به این کمالات دست نیافته اند از طریق تجربی امکان پذیر نیست.اگر گفته شود با مطالعه در احوال و آثار شخصیتهای تکامل یافته می توان پی به کمال انسان برد، در پاسخ گوییم که این امر مستلزم دور است زیرا لازمه شناخت انسانهای به کمال پیوسته این است که از قبل کمال را شناخته باشیم.بنابر این، در این عرصه کاری از دست تجربه ساخته نیست . در مورد عقل نیز هم چنان که تاریخ اندیشه بشری به ثبوت رسانده است، باید گفت که به تنهایی، و بی آن که نوری از جانب وحی بر موضوع بتابد، عقل قادر به انجام این مهم نخواهد بود . این مطلب نه تنها در این مورد، بلکه در بسیاری موارد دیگر، به خصوص در امور مربوط به ماوراء طبیعت و حقایق والای روحی و معنوی نیز صادق است.یعنی عقل مستقلا و به خودی خود، در این گونه امور، جز استنباطاتی کلی و مبهم را ارائه نمی دهد اما بعد از این که از زبان وحی حقیقت بر او عرضه شد، می تواند آن را دریابد و بر آن استدلال کند.از همین روست که تکامل فلسفه در اثر تعالیم بر گرفته از وحی سرعت گرفته و جهشهای عظیمی در سیر و حرکت آن ایجاد شده است که نمونه اعلای آن را می توان در فلسفه اسلامی مشاهده کرد. بنابر این، برای شناخت کمال حقیقی و نهایی انسان باید گوش به ندای وحی داد و گره این معما را به انگشت تدبیر کسانی گشود که اتصال به خالق انسان دارند. ما نخست بحث خود را از دیدگاه وحی و سپس از افق عقل مورد مطالعه قرارمی دهیم. 1.کمال نهایی انسان از دیدگاه وحی از دیدگاه وحی، انسان حقیقتی است مرکب از دو بعد جسم و روح.جسم انسان با مرگ او متلاشی شده از بین می رود اما روح او که جوهر اصلی وجود او را تشکیل می دهد، باقی می ماند و به حیات ابدی خود در جهان دیگر ادامه می دهد.بنابر این، کمال نهایی انسان نیز که مربوط به روح اوست باید امری فناناپذیر و جاودانه باشد. از سوی دیگر، کمال حقیقی انسان نتیجه یک سیر آگاهانه و اختیاری است یعنی آنچه که او را مستعد برخورداریهای اخروی می گرداند، نتیجه سیر و حرکت اختیاری و آزادانه اوست و جنبه جبری یا ناآگاهانه ندارد. مطالعه در آیات قرآنی این حقیقت را به وضوح روشن می کند که از دیدگاه اسلام کمال نهایی انسان تعلق به دنیا و طبیعت نداشته، متعلق به جهان ابدی است، یعنی گرچه کمال امری است که باید در این عالم کسب شود، ولی ظهور این کمال به صورت مقصد نهایی حیات انسان، در عالم آخرت است.و دنیا را با تمام وسعت و گستردگی خود ظرفیت ظهور کمال نهایی انسان را ندارد. از این رو، جهان دیگری در پی این جهان هست که از محدودیتهای این عالم منزه و از حجابهای فراوان موجود در آن مبراست و لذا ظرفیت ظهور کمال نهایی انسان را داراست. مقصد نهایی حیات انسان آن چنان که از آیات قرآنی دریافت می شود مقام و مرتبتی است که از آن به «نزد خدا» تعبیر می شود، یعنی انسان در نقطه نهایی سیر استکمالی خویش به جایگاهی می رسد که آن جا، نزد خدا و جوار رحمت اوست. خداوند در قرآن در مورد سرنوشت نهایی متقین می فرماید: ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر (1). به تحقیق پرهیزگاران در باغها و نهرها (ی بهشت جاودانی) منزل خواهند گزید.در جایگاهی راستین «نزد» خداوند سلطنت و عزت متنعمند. این آیه، جایگاه متقین را در نزد پروردگارشان معرفی کرده، آن را جایگاه واقعی آنان می شمارد؛ جایگاهی که در حقیقت شایستگی اقامت پرهیزگاران را دارد.در جای دیگر، قرآن دعا و تقاضای همسر فرعون را بیان می کند که از خداوند در خواست می کند: رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة (2) پروردگارا! برای من خانه ای در «نزد» خود در بهشت بنا کن. ویژگی بهشت، به عنوان منزلگاه انسان، این است که در نزد خدا و در جوار قدس اوست.نباید تصور کرد که بهشت اخروی عینا از نوع باغهای دنیوی است بلکه این بهشت اصولا متعلق به عالم دیگری است که تفاوتهای بنیادی با این عالم دارد.بهشت به معنی سفره کرامت الهی است که برای بندگان صالح خدا گسترده شده است و بهشتیان در جوار قرب ربوبی و بر سر سفره عنایات الهی هستند و از دست رحمت او انواع نعمات را دریافت می دارند. جایی که مطلوب نهایی و حقیقی انسان نیز جز رسیدن به آن نیست.انسان اگر از چیزهای دیگر خسته و دلزده می شود و برای همیشه نمی تواند خود را با آنها راضی کند، به خاطر آن است که روح او در جستجوی همان منزلگاه حقیقی است و تا به آنجا نرسد و رحل اقامت در کوی محبوب ازلی نیفکند، آرام و قرار نمی گیرد.از این رو تمام مساعی تربیتی باید در جهت کسب شایستگی برای رسیدن به حضور خدا باشد.و این کمال جز در سایه پرستش خدا حاصل نمی شود (3) ، در برخی از آیات هدف از آفرینش، پرستش خدا شمرده شده است (4).از سوی دیگر، پرستش خدا نیز باید بر اساس اختیار و داشتن آزادی درانتخاب باشد تا موجب کمال آدمی شود و لازمه آن، وجود زمینه برای آزمایش انسان است، تا در مواجهه با عوامل مخالف و موافق و بر سر چند راهیها از روی اختیار و به انتخاب خویش، سرنوشت خود را رقم زند، از این رو، در آیات دیگری، هدف از آفرینش انسان، آزمایش او شمرده شده است. (5) با توضیحی که داده شد معلوم می شود این نوع اهداف، همگی جزو اهداف متوسط هستند و هدف نهایی چیزی جز رسیدن به نزد خدا و برخورداری از لذت وصل او نیست. (6) بدیهی است که هر چه نزدیکی انسان به خداوند متعال بیشتر باشد به همان اندازه از رحمت نامتناهی او بهره بیشتری می برد.بنابر این، مقصد نهایی حیات انسان یک نقطه واحد نیست بلکه یک حقیقت دارای مراتب است. 2.جهت گیری امیال فطری حال که کمال نهایی انسان از دیدگاه وحی روشن شد، باید دید آیا مطالعه در ساختمان وجودی انسان نیز ما را به همین نتیجه می رساند یا نه؟ به تعبیر دیگر، راهنمایی عقل در این زمینه چیست؟ آنچه مسلم است این است که در ساختمان وجودی انسان هیچ میل اصیل به گزاف نهاده نشده است و همواره بین امیال و کششهای فطری انسان و واقعیات جهان هستی هماهنگی کامل وجود دارد .اگر بنا باشد انسان واجد یک یا چند میل و کشش فطری و اصیل باشد و امکان ارضای آن میل برای او نباشد، در این صورت باید معتقد شد که در کار خلقت فریبکاری و گزاف وجود داشته است، حال آن که با مطالعه در جهان خلقت این مطلب به وضوح اثبات می شود که همه امور، از کوچکترین آنها تا بزرگترینشان، بر اساس طرحی دقیق و هدفی کاملا حساب شده خلق شده اند . بنابر این، مطالعه در امیال فطری انسان و جهت گیری کلی آنها می تواند ما را در شناخت کمال وجودی انسان یاری رساند. آنچه درباره انسان از حقایق انکار ناپذیر است، این است که شعاع امیال فطری او از قبیل حقیقت جویی، زیبایی دوستی و قدرت طلبی تا بی نهایت امتداد دارد و هیچکدام از آنها اقتضای محدودیت و توقف در مرتبه معینی را ندارند.این از خصایص بارز انسان است که دارای خواسته های نامحدود است و به کامیابیهای موقت و محدود قانع نمی شود.بی نهایت بودن خواستهای فطری انسان حتی از نظر فیلسوفان غیر الهی نیز قابل انکار نیست بلکه از مهمترین اختلافات اساسی انسان و حیوان به شمار می رود. (7) امیال فطری انسان با این که به امور مختلفی تعلق می گیرند، سرانجام همه به هم می پیوندند و ارضای کامل و نهایی آنها در یک چیز خلاصه می شود و آن ارتباط با سرچشمه علم، قدرت، جمال و کمال است و این، جز در سایه پیوند با بارگاه الهی و تقرب و نزدیکی به خدا امکان پذیر نیست.تنها در نزدیکی به خدا و اتصال به معدن جمال و کمال است که تمامی خواسته های فطری انسان ارضا و انسان به مطلوب نهایی خود نایل می شود.جز پیوند با خدا، هر هدف و مقصد دیگری برای انسان، از آفت نقص و محدودیت مبرا نیست و به همین جهت پاسخگوی فطرت بی نهایت طلب او نخواهد بود. پی نوشت ها: 1.برای مطالعه تفصیلی درباره کمال انسان مراجعه کنید به کتاب «خودشناسی برای خودسازی» و مباحث «انسان شناسی» از سلسله درسهای «معارف قرآن» از استاد مصباح یزدی. 2.قمر، 54، .55 3.تحریم، .11 4.و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس، 61) . 5.و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون: جن و انس را جز برای عبادت خود نیافریدم. (ذاریات، 56) . 6.در آیات متعددی از قرآن هدف از خلقت انسان آزمایش او شمرده شده است از جمله (کهف، 7)، (هود، 7) و (ملک، 2) . 7.در یکی از آیات قرآن به این که «رحمت» هدف نهایی خلقت انسان است، چنین اشاره شده است : و لا یزالون مختلفین الا من رحم ربک و لذلک خلقهم (هود، 118 و 119) انسانها پیوسته (از نظر سیر و حرکتشان) با هم اختلاف دارند مگر کسی که مورد رحمت پروردگار تو قرار گیرد و خداوند آنها را برای همین (رحمت) آفریده است. 8.برای بحث تفصیلی در این باره مراجعه کنید به «خودشناسی برای خودسازی» از استاد مصباح یزدی.