انتطارات مقام معظم رهبری از طلاب

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 26ام آذر, 1396

انتظارات مقام معظم رهبری از طلاب و حوزه‌های علمیه همزمان با فرا رسیدن 18 شهریورماه و بازگشایی حوزه های علمیه سراسر کشور بر آن شدیم تا اهم دیدگاه ها و انتظارات مقام معظم رهبری از طلاب و حوزه های علمیه را در قالب این مقاله به رشته تحریر در آوریم، اندیشه هایی که در صورت تحقق می توانند تحولی در حوزه های علمیه پدید آورند تا این مراکز بتوانند پویاتر از قبل در ارائه نقش حساس خود در جامعه فعالیت نمایند.- لزوم ورود حوزه در مسائل چالشی سیاسی و اجتماعی و پرهیز از بی‏طرفی: الف- حاشیه‌نشین شدن حوزه‌ى علمیه‌ قم و هر حوزه‌ى علمیه‌ دیگرى به حذف شدن مى‌انجامد. وارد جریانات اجتماع و سیاست و مسائل چالشى نبودن، بتدریج به حاشیه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مى‌انجامد. لذا روحانیت شیعه با کلیت خود، با قطع نظر از استثناهاى فردى و مقطعى، همیشه در متن حوادث حضور داشته است. ب- اگر روحانیت می خواست در حاشیه و در پیاده‌رو حرکت کند و منزوى شود، دین آسیب می دید. پ - بى‌طرف ماندن روحانیت در مسائل چالشىِ اساسى، موجب نمی شود که دشمن روحانیت و دشمن دین هم بى‌طرف و ساکت بماند پس سکوت و بى‌طرفى علما و روحانیون و حوزه‌هاى علمیه به هیچ وجه نمی تواند دشمنى دشمن را متوقف کند. بنابراین حرکت حوزه‌هاى علمیه، بى‌طرف نماندن حوزه‌هاى علمیه در قبال حوادث جهانى، در قبال مسائل چالشىِ ملى و بین‌المللى یک ضرورتى است که نمی شود از آن غافل شد. 2-تاکید آگاهی به مسائل روز جامعه: امروز شما اگر عالم هم باشید، بسیار با تقوا هم باشید، اما زمانتان را نشناسید، آن وقت آسیب پذیر و لغزش پذیر و کم فایده خواهید بود؛ آن طوری که دیگر حکایتش فصل مفصلی است؛ «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس». ما کسانی را دیدیم که عالم هم بودند، بی دین هم نبودند، اما در دورانی که می توانستند برای اسلام و مسلمین مفید واقع بشوند، مفید واقع نشدند؛ بعضاً حتّی خدشه ها و ضررهایی هم وارد کردند! پس، شد علم و تقوا و آگاهی سیاسی و اجتماعی؛ که این آگاهی، سلاحی است که در اختیار شما قرار دارد. با این سه خصوصیت، باید سربازان خط مقدم هم باشید. بله، اگر طلبه ای با این خصوصیات، واقعاً سرباز خط مقدم انقلاب و اسلام بود، ارزشش خیلی بالا می رود و خیلی شیوایی پیدا می کند 3- استقلال روحانیت در گذشته، حال و آینده: روحانيت شيعه هميشه مستقل بوده، هرگز در قبضه‌ى قدرت ها قرار نگرفته است؛ امروز هم همين جور است، بعد از اين هم بايد همين جور باشد و به توفيق الهى همين جور خواهد بود. اما در اينجا هم مراقب باشيد يك مغالطه‌ ديگرى به وجود نيايد؛ استقلال حوزه‌ها به معناى عدم حمايت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقى نشود؛ يك عده‌اى اين را مي خواهند. بعضى‌ها مي خواهند به عنوان استقلال و به نام استقلال، رابطه‌ى حوزه را با نظام قطع كنند؛ اين نمي شود. وابستگى غير از حمايت است، غير از همكارى است. نظام به حوزه مديون است؛ بايد به حوزه‌ها كمك كند. 4- لزوم حفظ دین توسط روحانیون: روحانیت سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهاى دین حیثیتى ندارد. اگر روحانیت از مسائل اساسى - که نمونه برجسته‌ى آن، انقلاب عظیم اسلامى است - کناره می گرفت و در مقابل آن بى‌تفاوت می ماند، بدون تردید دین آسیب می دید؛ و روحانیت هدفش حفظ دین است. 5- لزوم نظریه‏ پردازی روحانیون در مورد ملت و کشور: الف- نظریه‌پردازى سیاسى و نظریه‌پردازى در همه‌ى جریان هاى اداره‌ یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى به عهده‌ علماى دین است. آن کسانى می توانند در باب نظام اقتصادى، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتى و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینى باشند و دین را بشناسند. اگر جاى این نظریه‌پردازى پر نشد، اگر علماى دین این کار را نکردند، نظریه‌هاى غربى، نظریه‌هاى غیردینى، نظریه‌هاى مادى جاى آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعه‌اى در خلأ نمی تواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته و پرداخته‌ى اذهان مادى است، مى‌آید جایگزین می شود؛ همچنان که در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد. ب- حوزه‌هاى علمیه و علماى دین پشتوانه‌هائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامه‌ریزى، براى زمینه‌سازى‌هاى گوناگون. 6- لزوم مواجهه با شبهات و غبارها: - امروز شبهه‌هائى مطرح می شود که آماج آن شبهه‌ها نظام است. شبهات دینى، شبهات سیاسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزریق می شود - بخصوص در میان جوانان - هدفش فقط این است که یکى را از یک فکرى منتقل کند به یک فکر دیگرى؛ هدفش این است که پشتوانه‌هاى انسانى نظام را از بین ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهن ها مخدوش کند؛ دشمنى با نظام است. لذا برطرف کردن این شبهه‌ها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه - که به وسیله‌ علماى دین انجام می گیرد - این هم یک پشتوانه‌ دیگر براى نظام اسلامى است. 7- مبانی و اساس تحول در حوزه: حركت نوبه‌نوى اجتهادى، اساس تحول است. تحول و دگرگونى يك امر قهرى است؛ پيش مى‌آيد. منتها اين تحول و تغيير را يا مديريت مي كنيم، آن را هدايت مي كنيم، يا نه، رها مي كنيم. اگر رها كرديم، باخته‌ايم. بزرگان حوزه، مراجع تقليد، انديشمندان، دانشمندان و فضلا بايد دامن ها را به كمر بزنند، همت كنند، اين تحول را برنامه‌ريزى كنند، هدايت كنند، مديريت كنند. بنابراين معناى اساسى تحول اين است: حركت نوبه‌نوى محتوائى. اگر تحول را به معناى تغيير خطوط اصلى حوزه‌ها بدانيم- مثل تغيير متد اجتهاد- قطعاً اين يك انحراف است. تحول است، اما تحول به سمت سقوط. تحول به معناى رها كردن شيوه‌هاى سنتىِ بسيار كارآمد حوزه در تعليم و تعلم و تبديل اين شيوه‌ها به شيوه‌هاى رائج دانشگاهىِ امروز نيست؛ اينچنين تحول و تغيير و دگرگونى‌اى غلط اندر غلط است؛ اين عقبگرد است. ما شيوه‌هاى دانشگاهى خودمان را كه برگرفته و نسخه‌نويسى‌شده‌ى از شيوه‌هاى قديمى غربى است، بياوريم در حوزه حاكم كنيم؛ نه، ما اين را تحول نمي دانيم. اگر چنين دگرگونى‌اى رخ بدهد، قطعاً ارتجاع و عقبگرد است؛ اين را قبول نداريم. 8- الزامات تحول در حوزه‌ی علمیه: يكى از چيزهائى كه در تحول مثبت حتماً لازم است، اين است كه ما خودمان را و تلاش و فعاليت علمى خودمان را با نيازها منطبق كنيم. مسئله‌ بعدى، مسئله‌ نظام رفتارى و اخلاقى حوزه‌هاست؛ كه همين تحول- اگر تحولى انجام مي گيرد - بايد ناظر به اين جهت هم باشد. چند تا سرفصل در اين خصوص وجود دارد كه من اينجا يادداشت كرده‌ام: الف- تكريم اساتيد. نظام رفتارى و اخلاقى ما در حوزه‌ها بايد در اين جهت حركت كند؛ تكريم استاد، تكريم عناصر فاضل، بخصوص تكريم مراجع تقليد. هر كسى آسان به حد مراجع معظم تقليد نمي رسد؛ صلاحيت هاى زيادى لازم است. غالباً مراجع قله‌هاى علمى حوزه‌هاى علميه محسوب مي شوند. بنابراين احترام مراجع بايستى محفوظ باشد؛ بايد تكريم شوند. ب- مسئله‌ى ديگر در نظام رفتارى و اخلاقى حوزه‌ها، فيض بردن از معنويات است، تهذيب است؛ اين خيلى مهم است. جوان امروز حوزه بيش از گذشته به مسئله‌ تهذيب نيازمند است. امروز در همه‌ دنيا اينجور است كه وضع نظام مادى و فشار مادى و ماديت، جوان ها را بى‌حوصله مي كند؛ جوان ها را افسرده مي كند. در يك چنين وضعى، دستگير جوان ها، توجه به معنويت و اخلاق است. پ- يك مسئله‌ى ديگر در زمينه‌ى نظام رفتارى و اخلاقى حوزه، مسئله‌ گرايش ها و احساسات انقلابى در حوزه است. عزيزان من! فضاى انقلابى در كشور دشمنان عنودى دارد، دشمنان كينه‌ورزى دارد. با حاكميت فضاى انقلابى در كشور مخالفند؛ مي خواهند اين فضا را بشكنند. مي خواهند فضاى انقلابى را بشكنند، روحانى انقلابى را منزوى كنند. 9- لزوم انطباق فعالیت‏های علمی با نیازها: الف- یکى دیگر از چیزهائى که در تحول مثبت حتماً لازم است، این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمى خودمان را با نیازها منطبق کنیم. یک چیزهائى هست که مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما می خواهند؛ ما باید آنها را فراهم کنیم. ب- یک چیزهائى هم هست که مردم احتیاجى به آنها ندارند؛ زیاد کار شده، زیاد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نکنیم. اینها خیلى مسائل اساسى و مهمى است. 10- لزوم فکرپروری و پرهیز از حفظ محوری: اساس کار طلبگى، فکر کردن و دقت کردن و مطالعه کردن است، نه حفظ کردن. حفظ‌محورى، همان چیزى است که امروز بلاى تعلیم و تربیت جدید ماست و ما مدتهاست که داریم با آن مقابله و مبارزه می کنیم و هنوز هم روبه‌راه نشده است و باید روبه‌راه شود. در حوزه، اساس سنتى ما بر پایه‌ فکر کردن است. طلبه درس را که می خواند، اولاً قبلاً پیش‌مطالعه می کند، ذهنش را آماده می کند تا از استاد حرف نو بشنود. 11- لزوم پرهیز از افراطی‏گری در حرکات انقلابی: عزیزان من! آینده مال شماهاست، امید آینده‌ کشور شماها هستید؛ باید خیلى مراقبت کنید. درست است که جوان طلبه‌ انقلابى اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست، اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابى جورى باشد که بتوانند تهمت افراطى‌گرى به او بزنند. از افراط و تفریط بایستى پرهیز کرد. جوانهاى انقلابى بدانند؛ همان طور که کناره‌گیرى و سکوت و بى‌تفاوتى ضربه می زند، زیاده‌روى هم ضربه می زند؛ مراقب باشید زیاده‌روى نشود. 12- تاکید بر حفظ نقش سازنده حوزه ها در جامعه: حوزه ی علمیه باید کارخانه سازندگی انسان، سازندگی فکر، سازندگی کتاب، سازندگی مطلب، سازندگی مبلّغ، سازندگی مدرّس، سازندگی محقق، سازندگی سیاستمدار و سازندگی رهبر باشد. حوزه علمیه باید به جایی برسد که همیشه ده، بیست نفر شخصیت آماده برای رهبری داشته باشد؛ که اگر هرکدام از این ها را در مقابل زبدگان این امت بگذارند، بر او متفق بشوند که برای رهبری صلاحیت دارد. حالا حوزه ی علمیه این کارها را می تواند بکند، یا نمی تواند بکند؟ 13- تاکید بر سایر علوم اسلامی: فقه، محور تلاش علمی حوزه های علمیه بوده است و همواره نیز باید باشد. البته، تطور شرایط زندگی بشری، مانند همیشه، در استنباط احکام الهی تأثیراتی گذاشته و از این پس نیز خواهد گذاشت. با این حال، دو نکته لازم است مورد توجه کامل قرار گیرد: نخست آن که دیگر علوم اسلامی مانند تفسیر و حدیث و فلسفه و کلام و رجال و غیرها، باید مورد اهتمامی کامل و در متن اصلی برنامه های حوزه باشد و برای آن ها مدارس تخصصی تشکیل گردد تا این علوم که حوزه ی علمیه زادگاه و پرورشگاه آن است، از مهد خود بیگانه نگردد و در آن ها، حوزه به بیرون از خود نیازمند نشود. دیگر آن که، مجموعه ای از علوم انسانی و غیره، که دارای تأثیر در استنباط و تنقیح موضوعات فقهی اند، باید مورد عنایت قرار گیرند و فقیه این دوران، با همه ی ابزارهای استنباط صحیح که از آن جمله، تشخیص درست موضوعات است، مجهز گردد. بدیهی است که شناخت درست موضوع، در تصحیح شناخت حکم الهی، دارای تأثیری تمام است. 14- ضرورت خوب درس‏ خواندن بانوان طلبه: نکته‌ آخر در مورد پدیده‌ خواهران طلبه است؛ خیلى پدیده‌ عظیم و مبارکى است. هزاران عالم، پژوهشگر، فقیه و فیلسوف در حوزه‌هاى علمیه‌ى خواهران تربیت شوند؛ این چه حرکت عظیمى خواهد بود. بانوان باید خوب درس بخوانند. البته هدف نهائى درس‌خواندن بانوان، تنها مجتهد شدن یا فیلسوف شدن نیست - ممکن است عده‌اى علاقه‌اش را داشته باشند، استعدادش را داشته باشند، وقتش را داشته باشند، عده‌اى هم نه - آشنائى با معارف اسلامى و قرآنى است که می تواند براى خود آنها و براى دیگران مورد استفاده قرار بگیرد. منابع: 1- بيانات در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم 29/7/1389 2- پیام به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت تشکیل شورای سیاستگذاری حوزه24/8/71 3- سخنرانی در مراسم عمامه گذاری گروهی از طلاب حوزه ی علمیه ی قم30/11/70 4- سخنرانی در جمع علما و مدرّسان و فضلای حوزه ی علمیه ی قم30/11/70

ارتباط با دوست پسر بعد از ازدواج

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

متأسفانه مشکلی که شما مطرح نموده اید مشکل بسیاری از دختر پسرها به شمار می رود. اگر چه ممکن است مطالبی که خدمت شما عرض می کنم کمی تلخ و گزنده باشد ولی حقیقتی است که از یک فرد دلسوز ارایه می شود. متأسفانه شما به دلایلی مانند نیازها و کمبودهای مدیریت نشده، بدون اطلاع دقیق و کافی از طرف مقابل و بدون رضایت والدین مستقیما وارد رابطه و دچار اختلال وابستگی روانی و عاطفی شده اید. بعد از مدتی به دلیل عدم رضایت والدین بلافاصله فرد دیگری را شریک زندگی خود کرده اید؛ اگرچه در صورت ازدواج با آن فرد، به دلیل احساسی بودن این ازدواج، دچار مشکلات زیادی مانند بد بینی ها و تفاوت های فرهنگی، شخصیتی و خانوادگی پنهان شده در زمان دوستی و ارتباط و آشکار شده بعد از ازدواج می شدید و وضعیت بسیار بدتری می شدید. اما امیدواریم با دقت فراوان به نکات زیر با یک نیروی ایمان قوی و مبارزه با این رابطه حرام که نوعی خیانت محسوب می شود کنار بیایید: ۱- قدری خودتان را به جای همسرتان بگذارید. اگر همسر شما فردی را دوست داشت و بعد از ازدواج با شما، با ایشان ارتباط داشت شما چه احساسی داشتید؟ ۲- قدری به خودخواهی و هوس بازی و نداشتن وجدان این آقا فکر کنید که با توجه به اینکه می داند شما متأهل هستید با شما ارتباط دارد! به راستی چه ضمانتی وجود دارد بعد از ازدواج با شما و وجود مشکل کوچک به دلیل تجربه و جرأت، با زن شوهر دار دیگر رابطه برقرار کند؟! ۳- بنده شاهد ازدواج های زنانی که تجربه زندگی زناشویی بودن با مردان مجرد را بوده ام و دیدم که چگونه مرد به خود اجازه می دهد که بگوید حق من یک دختر توی خانه بود و تو دست دوم هستی و من هر وقت به طرف تو می آیم احساس تنفر دارم پس برو برای من یک دختر بیاور بی شک آینده شما هم همین طور خواهد بود. ۴- تا کنون به این مطلب فکر کرده اید که اگر در یکی از این روزها خورشید از پشت ابر بیرون بیاید و فردی مانند همسرتان به این رابطه پی ببرد چه اتفاقی می افتد. ۵- بدانید که کلید اسرار در زندگی ما بسیار زیاد است و شما هم پاداش خوبی به دلیل این خیانت به همسر نخواهید گرفت چون رابطه شما رابطه حرامی است. ۶- با توجه به ارتباط شما با فرد نامحرم آیا در آینده اگر دختری داشته باشید آیا قادر خواهید بود که از رابطه با نامحرم ایشان را منع کنید بی شک جواب منفی است چون خودتان این رابطه را دارید. ۷- بدانید کسی که علاقه مند به دختری باشد خود را به هر آب و آتشی می زند تا به ایشان برسد پس این فرد از انگیزه کافی هم برخوردار نبوده است ولی همسر شما بدون ارتباط مخفی و پنهانی به صورت رسمی به همه اعلان کرده که شما را به خاطر خودتان دوست دارد نه به خاطر خودخواهی های درونی . اما راهکارها ترک عشق های بی هدف: ۱- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و… و آنها را محو کنید. ۲- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند. شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود ۳- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید. ۴ - سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه، نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید. ۶- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی، تعاملات اجتماعی، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید. ۷- ساعات و لحظاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید. ۸- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، با عجله آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید. ۹- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. ۱۰ - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد. ۱۱- سعی کنید تمام اوقات خود را با همسرتان بگذرانید و با ارتباط های عاطفی از طریق اس ام اس و تلفن ، نیازها خود را در کنار همسرتان برآورده کنید.

چگونه خوس اخلاق شویم

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

خوش اخلاقی دارای دو معنای عام و خاص است. معنای عام آن اتصاف به فضایل اخلاقی و تحصیل مجموعه كمالات و خصلت های پسندیده ای است كه انسان در مسیر خودسازی و پرورش نفس، خود را به آنها می آراید و معنای خاص آن خوشرویی، خوشرفتاری و برخورد شاد و پرنشاط با دیگران است. مقصود ما از این گفتار معنای خاص خوش اخلاقی است. به طور كلی رابطه با مردم و اخلاق اجتماعی یكی از مهمترین و گسترده ترین عرصه های خودسازی و پرورش توانایی های انسان است. در این عرصه است كه انسان می تواند در اثر ارتباط با انسان های دیگر ارزش های وجودی سایر مهارت های حرفه ای، علمی، عقلی و مدیریتی خود را بنمایاند و فضایل اخلاقی و كمالات انسانی را در خویش نهادینه كند و همچنین به شكوفایی توانایی هایی دیگران نیز كمك نماید. صحنه اجتماع عرصه یك تعامل بسیار گسترده است كه در آن عوامل خدمت رسان، آموزش دهنده، آموزش گیرنده، كارآفرین، كارفرما، كارآموز و كاركنان در تمامی حوزه ها در یك شبكه فعال به شكوفایی توانایی های یكدیگر كمك می كنند و هدف تمامی این سیستم برای تمامی اعضای آن، چیزی جز توانمند سازی فرد و جامعه انسانی در ابعاد گوناگون، نیست. در عرصه تعامل اجتماعی، حسن خلق و خوش اخلاق بودن، به معنای خاص آن، جایگاه ویژه ای دارد. خوش اخلاقی اولین نمود توانایی شخصیت انسانی و پرورش یافتگی او در حوزه ارزش های انسانی و اخلاقی است. در اصطلاح اخلاقی و آموزه های دینی اسلام به كسی خوش اخلاق گفته می شود كه با گشاده رویى، زبانی ملایم و برخوردی شاد با مردم روبرو می شود، و در هر شرایطی این توانایی را دارد كه با خوش روئى برخورد كند، لب هایى پر از تبسم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. البته همه ما كاملا واقف هستیم كه این توانایی در روابط اجتماعى انسان چه تاثیر اعجاز گونه ای دارد و چه مقدار كارگشا است. به عكس، كج خلقى و ترش روئى و سخنان خشن و خشك و فاقد لطف و محبت، حالت آزار دهنده ای است كه ریشه در شخصیت نابهنجار فرد بد اخلاق دارد و علامت ضعف وجودی و نقصان پرورش یافتگی او می باشد. انسان های ضعیف، شكست خورده، نا امید، عصبانی و ناتوان معمولا بداخلاق می شوند. این افراد اغلب در هر شرایطی حالت طلب كاری دارند و عزت نفس و توانایی های خود را نادیده می گیرند. كج خلقی معمولا باعث ناراحتی عصبی خود فرد، آزار خانواده او، نفرت عمومی و گسستن پیوندهاى اجتماعى واجد آن خواهد شد. صادق آل محمد(ع) در تعریف خوش اخلاقی فرموده: حسن خلق آن است كه برخوردت را نرم كنی، سخنت را پاكیزه گردانی و برادرت را با خوش رویی دیدار نمایی. ۱ اهمیت خوش اخلاقی: دین اسلام همواره پیروان خود را به نرم خویی و ملایمت در گفتار و رفتار فراخوانده و از درشتی و تند خویی بازداشته است. می دانید چرا؟ چون این آموزه یكی از مهمترین عوامل قدرت، موفقیت و پیروزی انسان در زندگی است. آیا می دانید مهمترین عامل موفقیت انبیای الهی به خصوص پیامبر گرامی اسلام(ص) در جذب قلوب انسان ها و گسترش دین چه بوده است؟ این عامل همانا خوش اخلاقی، گشاده رویی ، كلام نرم و دلنشین و نرم خویی آن حضرات بوده است. حسن خلق و خوش رویی در نفوذ سخن انسان در دیگران اثری شگفت دارد. به قول شاعر: از محبت خارها گل می شود. و از محبت سركه ها مل می شود. از آن روی خدای مهربان پیامبران و سفیران خود را از میان انسان های عطوف و خوش اخلاق برگزیده تا بهتر و آسان تر در قلب ها نفوذ كنند و آنان را به سوی حق شناسی و حق پرستی دعوت نمایند. این مردان بزرگ به اندازه ای خوش اخلاق و خوش برخورد بودند كه نه تنها هر انسان حقیقت جویی را جذب می نمودند، بلكه گاهی دشمنان را نیز شرمنده خود می نمودند و منقلب می ساختند. درباره پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) كه مصداق كامل حسن خلق بود خدای مهربان فرمود: انك لعلی خلق عظیم. به درستی كه تو با اخلاق پسندیده و بزرگ آراسته شده ای. ۲ بعد در آیه ای دیگر فرمود به همین دلیل هم توانستی در دلها نفوذ كنی و آنان را پیرامون خود گرد آوری و در دعوت خویش موفق عمل كنی. فبما رحمه من الله لنت لهم و او كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك. چون در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرم خو شده ای اطرافت گرد آمدند و اگر خشن و سنگ دل بودی، هر آینه از گردت پراكنده می شدند. ۳ در تاریخ اسلام می خوانیم: علی(ع) به فرمان پیامبر گرامی(ص) دو نفر از دشمنان اسلام را كه بر علیه مسلمان ها توطئه می كردند، دستگیر كرد و به نزد آن حضرت آورد. پیامبر(ص) اسلام را به آنان عرضه كرد، ولی نپذیرفتند، بنابراین به جرم توطئه بر علیه اسلام آن دو تن را محكوم به اعدام نمود. در این هنگام جبرائیل نازل شد و عرض كرد: یكی از آنان خوش اخلاق و سخاوتمند است، پس او را عفو نما. پیامبر از كشتن او در گذشت، آن فرد چون دانست كه به خاطر آن دو صفت اخلاقی مورد عفو قرار گرفته است، شهادتین گفت و مسلمان شد. پیامبر خدا(ص) در حق ا و فرمود: او از كسانی است كه خوش رویی و سخاوتمندی اش او را به سوی بهشت كشانید. ۴ مى‏فرمود: «اكرم اخلاق النبیین و الصدیقین البشاشه اذا تراووا و المصافحه اذا تلاقوا» برترین اخلاق پیامبران ورادمردان خوشروئى است، هنگامى كه به هم مى‏رسند و مصافحه و دست ‏دادن به یكدیگر است، هنگامى كه با هم ملاقات مى‏كنند. ۵ از آن رو هر وقت ‏پیامبر مسلمانى را مى‏دید فورا با او مصافحه مى‏كرد و بر این امر بسیار تاكید مى‏نمود. در روایت است كه‏هرگاه دو مؤمن به هم مى‏رسند و دست می دهند، گناهان آنها مانند برگ درختان در فصل خزان مى‏ریزد. از اخلاق حضرت آن بود كه به هر كس ‍ مى رسید سلام مى كرد، و ، و با هر كه دست مى داد دست خود را نمى كشید تا او دست بكشد، و با هر یك از اصحاب دیدار مى كرد با او مصافحه مى نمود و دست او را مى گرفت و انگشت در انگشت او مى كرد و سخت مى فشرد. در سیره اخلاقی آن حضرت آمده كه از همه مردم دیرتر خشم مى گرفت و از همه زودتر خشنود مى شد، مهربانترین مردم به آنان و خیرخواه ترین و سودمندترین مردم براى آنان بود. چگونه خوش اخلاق شوم؟ راهكار تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن عبارت است از: ۱. توجه به ارزش و آثار خوش اخلاقى و آثار نیك آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن: براى این منظور بهترین راه موجود، مطالعه‏ى روایات و آیاتى است كه در زمینه حسن خلق و سوء خلق وارد شده است. در این زمینه فعلا سخن نمی گوییم چون در فصلی مستقل بدان خواهیم پرداخت. راه دیگری كه وجود دارد مطالعه در احوال مردمان است. در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با كمی دقت در احوال دیگران خواهیم دید كه افراد خوش اخلاق در زندگی و روابط خود موفق تر و شادتر اند، سالم تر زندگی می كنند، روزی آن ها بیشتر است، دوست داشتنی تراند و بیشتر مورد احترام مردم هستند. مردم به آن ها اعتماد و وثوق بیشتری دارند و از لذت و سعادت بیشتری برخوردارند و در مقابل آدم های بداخلاق كم روزی، منزوی، غمگین، بیمار و دارای شخصیتی شكننده تر هستند و از زندگی خود جز رنج و زحمت نصیبی ندارند. ۲. پرورش عواطف انسانی: یكى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او است. دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت است. انسان های مهربان شاخص ترین و دوست داشتنی ترین افراد جامعه و یك فامیل هستند. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین مى‏شود باید توجه نمود كه این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى، یعنى ایجاد رابطه‏ى عاطفى مثبت، محبت كردن و دوست داشتن دیگران بدست مى‏آید و بد اخلاقى كه در واقع همان رابطه‏ى عاطفى منفى است، موجب كدورت و عذاب زندگى خواهد بود و دیگران را از گرداگرد انسان مى‏پراكند. على(ع) فرمود: بداخلاقى زندگى را سخت مى‏كند و موجب عذاب نفس است. ۳. تمرین و نهادینه سازی: از راه هاى دیگر تحصیل خوش اخلاقى و رفع بداخلاقى تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران است. هر كس قادر است با یك تصمیم قوى و عزم جزم با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد. اگر كسى تصمیم بگیرد حداقل به مدت چهل روز در برخورد خود نسبت به اطرافیان تجدید نظر نماید و در این مدت باروئى گشاده، لبى خندان و رابطه‏اى صمیمى برخورد نماید، نرم و زیبا سخن بگوید، قطعا نتایج خوبى خواهد گرفت. یكی از مهمترین كار هایی كه در این زمینه باید تمرین كرد برخورد شاد است. سلام و احوالپرسى توأم با تبسم، دست دادن و گاهی كه فاصله ها زیاد می شود، معانقه همراه با صمیمیت و احترام، اولین فن موثر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و همچنین جلب محبت دیگران است. اولین لحظه ملاقات از اهمیت فوق‏العاده‏اى برخوردار است، به نحوى كه موفقیت یا شكست در امر دوست‏یابى به آن بستگى دارد. معمولاً افرادى كه ما با آنها ملاقات مى‏كنیم دو دسته‏ اند: دسته اول برخوردى شاد و صمیمى دارند. این دسته داراى محبوبیت اجتماعى و دوستان فراوان‏ترى هستند دسته دوم در برخورد اولیه خشك و بى‏روح مى‏ نمایند. كسانى كه لبخندزدن به چهره دیگران بر ایشان دشوار است. افراد این گروه یا تنها هستند و یا دوستان كمى دارند. در فرهنگ دینى ما، نسبت به سلام‏كردن، مصافحه و تبسم، احترام، محبت و ابراز علاقه قلبى سفارش و اهتمام فراوان شده است. عدى بن حاتم مى‏گوید: وارد مدینه شدم. پیامبر خدا(ص) مرا شناخت از جاى خود برخاست و دست مرا گرفت و به خانه خود برد… من از فروتنى وى غرق حیرت شدم و از اخلاق پسندیده و ملكات فاضله، و از احترام فوق ‏العاده‏اى كه نسبت به تمام افراد قائل بود دریافتم كه وى فرد عادى، و فرمانرواى معمولى نیست. حتّى وقتى كه عمیقاً غمگین و ناراحت هستید، سعی كنید خود را شاد نشان دهید و تبسم نمایید. چنان كه امام على (ع) در توصیف مؤمن مى‏فرماید: شادى مؤمن در چهره او، واندوه وى در دلش پنهان است. (المؤمن بِشره فى وجهه، و حزنه فى قلبه). ۶ به قول حافظ: با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نى گرت زخمى رسد آیى چو چنگ اندر خروش. ۴- شوخ طبعی: یكی دیگر از عوامل خوش اخلاقی، داشتن روحیه شوخی و مزاح است. به عبارت دیگر جدی بودن زیاد سبب سرد شدن روابط می شود، بنابراین گاهی هم شوخی و مزاح لازم است. ولی باید توجه داشت كه شوخی كردن رفتار بسیار ظریفی است كه اگر مناسب نباشد تأثیر معكوس می دهد. یعنی به جای شاد كردن، سبب ناراحتی فرد می شود. پس باید در شوخی ها به شخصیت فرد لطمه وارد نشود و احترام او كاملا حفظ شود و شخصیت و وقار فرد شوخی كننده نیز تضعیف نگردد. ۵. نگرش توحیدی: راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، نگاه توحیدی و عرفانی به هستی و انسان ها است؛ یعنى توجه به این معنى كه تمامى انسان ها در حقیقت مظاهر و آفریده های حق تعالى هستند و هر گونه برخوردى با آن ها، در واقع برخورد با آفریننده آنان محسوب مى‏شود. احترام و مهربانى با هر انسانی، در واقع احترام به پدیدآورنده‏ى او به حساب می آید و ترش روئى و نا مهربانى با ایشان نیز بی ارتباط با خالق آن ها نیست. در یك مثال ساده چگونه است كه احترام و برخورد نیك و بد ما با فرزند كسی كه او را می شناسیم، به نحوی به پدر او باز می گردد، ما اگر با فرزند شخصیتی كه او را دوست می داریم روبرو شویم، او را به خاطر پدرش گرامی می داریم و یا ممكن است نسبت به فرزند یك شخصت ستمگر و دشمن خدا، روی خوش نشان ندهیم، هرگونه معامله ای با خلق نیز در حقیقت معامله با خالق آنها به حساب مى‏آید. باید به این نكته مهم توجه داشته باشیم كه ما از طریق روابطی كه با خلق خدای تعالی داریم و نوع برخورد شایسته و نا شایست، در حقیقت با خدا معامله می كنیم و به خدا نزدیك یا دور می شویم. تمامی این انسان ها بندگان خدای هستند و او است كه همه آن ها را آفریده و آفریدگان خود را دوست دارد و هرگز راضى نمی شود كسی با ایشان به ناحق برخوردى نامناسب و ناشایست داشته باشد، از آن روی یكی از راه های مهم جلب رضایت خویش را در گشاده‏روئى با خلق و تحصیل رضایت مخلوق و خدمت به آن ها، قرار داده. به خاطر همین پیوند عمیق میان خالق و مخلوق است كه در روایات وارد شده است: من لم یشكر المنعم من المخلوقین، لم یشكر الله عزوجل. ۷ كسى كه از مخلوق تشكر نمی كند در حقیقت از خالق آنها تشكر نكرده است. این یك قاعده كلی است و كسى كه نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نماید، این نوع برخورد، به نوعی ترش رویی با خداوند محسوب می شود. نگرش توحیدی باعث می شود كه ما بسیاری از كینه هایی كه نسبت به دیگران داریم فراموش كنیم، دشمنی ها را كنار بگذاریم، اهل گذشت باشیم و بدی های آنان را به دل نگیریم، هرگز با كسی خشونت نورزیم، به خاطر خداوند، درشتی آن ها را تحمل كنیم، با بردباری و مدارا با همگان رفتار نماییم و خوش اخلاق باشیم. ۶- اصلاح شخصیت اخلاقی: دومین راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقی، اصلاح شخصیت اخلاقی و ملكات درونی است. اخلاق خوش ظاهری و گشاده رویی از جهتی برآیند و بازتاب شخصیت درونی و فضایل خلقی نهادینه شده در باطن انسان است. كسی كه از دیگران متنفر است و نسبت به آنها كینه دارد، چگونه می تواند در برخورد اجتماعی خود با آنها، روی خوش، چهره ای خندان و همراه با صمیمیت داشته باشد. آدم حسود همین طور. چطور می توانیم توقع داشته باشید كه یك آدم حسود با محسود خود شاد برخورد نماید، خود خواهی، خودبینی، تكبر، غرور و خودپسندی، خشم و عصبانیت و پرتوقع بودن، همه عوامل بد اخلاقی هستند. اگر بخواهیم در ظاهر انسان خوش اخلاق و خوش برخوردی باشیم، یكی از راه های اساسی آن این است كه رزایل اخلاقی را از درون خود بپالاییم، تا درون انسان پاك و زلال نباشد، آبی كه از چشمه وجود او می جوشد، زلال و شفاف نخواهد بود. به قول شاعر از كوزه همان برون تراود كه در او است. پی نوشت: ۱- جامع السعادات، ج۱، ص۳۲۴. ۲- قلم، ۴. ۳- آل عمران، ۱۵۹. ۴- بحارالانوار ج ۷۱، ص ۳۸۹. ۵- مجموعه ورام، ص ۲۹. ۶- نهج البلاغه، حكمت ۳۳۳. ۷- عیون اخبار الرضا، ج۲ ، ص ۲۴. برای مطالعه بیشتر ر.ك: ۱-معراج السعاده، ملا احمد نراقی، مقام سوم، مبحث غضب و حلم ۲- اخلاق در قرآن، آیت الله مكارم شیرازی، ج ۳، ص ۱۳۵ و ۳۷۷.

عواقب بد اخلاقی

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

 بداخلاقي يكي از صفات رذيله اي است كه در اسلام مورد نكوهش قرارگرفته است. برعكس آن، خوش خلقي و برخورد نيكو با ديگران از صفات و فضايلي است كه در آيات قرآن مجيد و روايات ائمه اطهار(ع) بسيار مورد تاكيد قرارگرفته است. در مطلب حاضر كه برگرفته از معراج السعاده مرحوم نراقي و سايت انديشه حوزه است نگاهي به اين دو صفت شده است. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم: بداخلاقي نزديك به اخم و بدخويي است و غلظت و درشتي از ثمرات كج خلقي است! همچنان كه دلتنگي و بدكلامي نيز از آثار آن است. و اين صفت از نتايج قوه غضبيه است. و اين از جمله صفاتي است كه آدمي را از خالق و خلق دور مي كند، و از نظر مردم مي افكند، و طبعها را از او متنفر مي كند. و هر انسان كج خلقي اغلب مسخره مردمان و مضحكه ايشان مي شود، و لحظه اي از حزن و الم و اندوه و غم خالي نيست. و از اين جهت حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند كه: «هركه بدخلق است خود را معذب دارد» و بسيار مي شود كه به واسطه كج خلقي ضررهاي عظيم به آدمي مي رسد، و از نفعهاي بزرگ محروم مي شود، و عاقبت هم آدمي را به عذاب اخروي مي افكند. مروي است كه: روزي به حضرت رسول(ص) عرض كردند كه: «فلان زن روزها را روزه مي گيرد و شبها را به عبادت به پاي مي دارد و ليكن بدخلق است و از كج خلقي به همسايگان خود آزار مي رساند. آن حضرت فرمودند: هيچ خيري در او نيست، و او از اهل جهنم است» و آن حضرت فرمودند كه: «بدخلقي بنده را مي رساند تا اسفل درك جهنم.» و باز آن حضرت فرمودند: «خدا منع كرده است قبول توبه بد خلق را. عرض كردند كه: چرا يا رسول الله؟ فرمودند: به علت اينكه هر وقت از گناهي توبه كرد در گناهي بدتر مي افتد». و فرمودند كه: «بدخلقي گناهي است كه آمرزيده نمي شود.» و بعضي از بزرگان گفته اند كه: «اگر مصاحبت و همنشيني كنم با فاسق فاجر خوش خلقي، دوست تر دارم كه با عابد كج خلقي بنشينم.» معالجه كج خلقي و معالجه اين صفت ذميمه نيز مانند ساير صفات آن است كه: انسان مفاسد دنيايي و آخرتي آن را به ياد آورد و ملاحظه كند كه اين صفت، خالق و خلايق را با او دشمن مي كند، پس مهياي اين گردد كه اين بيماري را از خود دفع نمايد. بعد از آن در وقت هر سخني و حركتي در فكر باشد كه كج خلقي از او سر نزند و خود را محافظت كند و به حسن خلق بدارد تا حسن خلق ملكه او گردد. چنانچه گفته شد ضد اين صفت مهلكه، حسن خلق است كه از شريفترين صفات و فضائل ملكات است و عقل و نقل دلالت بر مدح و خوبي آن مي كنند. پيغمبر خدا(ص) فرمودند كه: «در كفه ميزان اعمال در روز قيامت، چيزي بهتر از حسن خلق نيست.» و روزي به عموزاده هاي خود فرمودند كه: «اي فرزندان عبدالمطلب اگر وسعت آن را نداريد كه مردم را به اموال خود توانايي دهيد پس با ايشان به گشاده رويي ملاقات كنيد.» و نيز آن حضرت فرمودند كه: «خدا دين اسلام را خالص از براي خود گردانيد. و صلاحيت ندارد از براي اين دين مگر سخاوت و حسن خلق. پس دين خود را به اين دو زينت دهيد.» و به آن جناب عرض كردند كه: «ايمان كدام يك از مؤمنين افضل است؟ فرمودند: هركدام كه خوش خلق ترند.» و باز فرمودند كه: «دوست ترين شما در نزد من و نزديكترين شما در روز قيامت به من، خوش خلق ترين شماست.» و نيز فرمودند كه: «حسن خلق گناه را مي گدازد همچنانكه خورشيد يخ را آب مي كند.» و از آن بزرگوار مروي است كه: «بنده اي مي شود كم عبادت كند، ولي به واسطه حسن خلق در آخرت به درجات عظيم و اشرف منازل برسد». و به ام حبيبه- كه زوجه آن حضرت بود فرمودند: «آدم خوش خلق، خوبي دنيا و آخرت را گرفت.» و نيز آن حضرت فرمودند: «حسن خلق، صاحبش را مي رساند به درجه كسي كه روزها روزه و شبها به عبادت مشغول باشد.» و نيز «نيكان شما خوش خلقانند كه مرد به دور و كنار آنها جمع مي شوند، و به آنها نزديك مي شوند، و با ايشان الفت و انس مي گيرند، و ايشان نيز با مردم انس مي گيرند.» و از حضرت امام محمدباقر(ع) مروي است كه: «مردي به خدمت حضرت پيغمبر آمد و عرض كرد كه: يا رسول الله مرا وصيتي كن. حضرت او را به چند چيز توصيه فرمودند و از جمله آنها اين بود كه: با برادر مؤمن با گشاده رويي ملاقات كن.» و امام صادق(ع) فرمودند كه: «نيكي و خوش خلقي، ولايات را آباد مي گرداند و عمرها را زياد مي كند.» و فرمودند كه: «به درستي كه خداي تعالي بنده را براي حسن خلق ثواب كسي مي دهد كه صبح و شام مشغول جهاد در راه خدا باشد» و نيز از آن حضرت مروي است كه: «نيكي و احسان كردن با مردم و خوشرويي با ايشان، باعث دوستي مردم مي شوند و آدمي را از اين جهت داخل بهشت مي نمايند. و بخل و عبوس، صاحب خود را از خدا دور مي كنند و داخل آتش مي كنند». و كسي كه در اين اخبار، و ساير اخباري كه دراين خصوص واردشده است تأمل كند و به وجدان خود و تجربيات رجوع كند، و احوال كج خلقان و خوش خلقان را تتبع كند مي يابد كه: هر بدخلقي از خدا و رحمت او دور، و مردم از او منتفر مي گردند، و با او دشمنند: و به اين سبب از بذل و عطاي ديگران هم محروم است. و هر خوش خلقي را خدا و خلق دوست دارند و هميشه محل فيض و رحمت خدا، و مرجع بندگان خداست. مؤمنان از او استفاده مي كنند و خيرش به آنها مي رسد. و مقاصد و خواسته هاي بندگان خدا بوسيله او برآورده مي شود. و از اين جهت خدا هيچ پيغمبري را بر نينگيخت مگر اينكه اين صفت در او كامل و تام بود. بلكه صفت خوش خلقي افضل صفات پيغمبران، و اشرف اخلاق برگزيدگان است. و از اين جهت خداوند عالم به جهت اظهارنعمت خود از براي حبيب خودش در مقام ثنا و مدح او فرمود: «و انك لعلي خلق عظيم». (قلم 4) و از كثرت شرافت اين صفت فاضله، سرور پيغمبران و سيد انس و جان در اين صفت به غايت رسيده بود. وارد شده است كه: «روزي آن سرور در مسجد با جماعتي از اصحاب نشسته بودند و مشغول تكلم بودند، كنيزكي از شخصي از انصار داخل شد و خود را به آن حضرت رسانيد، پنهاني گوشه جامه آن كوه حلم و وقار را گرفت. چون آن حضرت مطلع شد برخاست و گمان كرد كه او با حضرت كاري دارد. چون آن حضرت برخاست كنيزك هيچ سخني نگفت و حضرت نيز با او سخني نفرمودند و در جاي مبارك خود نشستند. باز كنيزك آمده گوشه جامه حضرت را برداشت و آن بزرگوار برخاست. تا سه دفعه آن كنيزك چنين عملي راانجام داد و آن حضرت برخاست. و در دفعه چهارم كه حضرت پيغمبر(ص) برخاستند آن كنيزك قدري از جامه آن حضرت را جدا كرده، برداشت و روانه شد. مردم گفتند: اي كنيز اين چه عملي بود كه كردي؟ حضرت را سه دفعه از جايش بلند كردي و سخن نگفتي مطلب تو چه بود؟ كنيزك گفت: در خانه ما شخص مريضي بود، اهل خانه مرا فرستادند كه پاره اي از جامه حضرت را ببرم كه آن را به مريض ببندند تا شفا يابد، پس هر مرتبه كه خواستم قدري از جامه حضرت را بگيرم چنين تصور فرمودند كه مرا با ايشان كاري است، من حيا كردم و بر من گران بود كه از آن حضرت خواهش كنم قدري جامه خود را به من دهند». برخي روايات درباره بداخلاقي و كج خلقي امام صادق (ع): اين سوء الخلق ليفسد العمل كما يفسد الخل العسل همانا بد اخلاقي فاسد مي كند عمل را همچنان كه سركه عسل را فاسد مي كند. رسول الله (ص): خصلتان لايجتمعان في مؤمن البخل و سوء الخلق دو خصلت است كه در مؤمن جمع نمي شود (يافت نمي شوند) بخل و بداخلاقي. رسول الله (ص): ان العبد ليبلغ من سوء خلقه اسفل درك جهنم. همانا بنده به خاطر بداخلاقي به پايين ترين طبقه جهنم راه پيدا مي كند. علي (ع): من ساء خللاقه ضاق رزقه كسي كه بداخلاق باشد روزي اش كم مي شود. علي (ع) سوء الخلق يوحش النفس و يرفع الانس سوء خلق باعث وحشت نفس و از بين بردن انس و الفت با ديگران است. علي سوء الخلق نكد العيش و عذاب النفس سوء خلق باعث سختي در معيشت و زندگي انسان بوده و سبب عذاب هميشگي اوست. ميزان الحكمه، ج 3، ص 152 (معراج السعاده - مرحوم نراقي، ص 176)

چگونه امام زمان را ببینیم

نوشته شده توسطفاطمه اوژند 22ام آذر, 1396

مساله دیدار حضرت مهدى(عج) از مسائل مهمى است كه در طول قرنهاى متمادى قلوب شیعیان مشتاق را به خود مشغول داشته و آنان كه عاشق وصال حضرت بوده‏اند در این انتظار سوخته‏اند و ساخته‏اند، از این میان، شایستگان به مقام دیدار نائل آمده‏اند و از فیض محضر حضرت ولى عصر(عج) بهره‏مند گردیده‏اند و چه زیبا به آرزوى خود رسیده‏اند. خوشبختانه براى راهیابى و درك محضر امام عصر(عج) از ناحیه معصومین (علیهم السلام) و راه‏یافتگان به وصال آن حضرت سفارش هایى شده كه مشتاقان را به مقصود نزدیكتر مى‏سازد و راهنماى آنان براى تشرف به محضر قدسى حضرت مهدى(عج) مى‏گردد. حضرت مهدى(عج) در نامه‏اى كه خطاب به شیخ مفید مرقوم نموده، فرموده است: و اگر خدا شیعیان ما را براى طاعت ‏خود موفق بدارد، در اینكه دل هاشان با هم باشد و به عهد خود وفا كنند، بركت ‏به لقاء ما از آنها تاخیر نیفتد و سعادت مشاهده ما به آنها به زودى خواهد رسید. - كه این لقاء و دیدار ما - به سبب حقیقت معرفت و صدقى است كه با ما دارند. پس ما را از آنها دور نمى‏دارد مگر آنچه كه از آنها صادر مى‏شود كه ما از آن كراهت داریم و براى آنها اختیار نمى‏كنیم. 1 و شیخ كلینى در كافى از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت كرده كه هر كس بخواند مسبحات، یعنى سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلى را پیش از خواب، نمیرد تا درك نماید حضرت قائم (علیه السلام) را و اگر مُرد در جوار حضرت پیغمبر(علیه السلام) خواهد بود. 2 و امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر كس سوره بنى‏اسرائیل را در هر شب جمعه بخواند نمى‏میرد تا حضرت قائم(عج) را درك كند و از اصحاب و یارانش باشد. 3 و امام باقر(علیه السلام) فرمود:«كسى كه مسبحات را بخواند، از دنیا نمى‏ رود تا حضرت مهدى(عج) را درك كند و اگر جلوتر از دنیا برود، در جهان دیگر در همسایگى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.» 4 شیخ رجبعلى خیاط مردى از پاكان روزگار بوده كه درجات عالى سلوك را پشت‏ سر نهاده و به مراتب عالى معرفت رسیده بود، براى این مرد بزرگ حكایات و كراماتى نقل شده كه در كتاب ارزشمند «تندیس اخلاص‏» تالیف حجة‏الاسلام و المسلمین محمد محمدى رى‏شهرى مذكور است. به علاوه دستورالعمل هاى اخلاقى و سفارش هایى از شیخ رسیده است كه حكایت‏ یكى از آنها چنین است: جناب شیخ در برابر درخواست هاى مكرر یارانش براى تشرف به محضر مقدس حضرت ولى عصر(عج) سفارش هاى خاصى فرموده است كه از جمله مى‏توان به مورد زیر اشاره كرد: شبى یكصد بار آیه كریمه «رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعل لى من لدنك سلطانا نصیرا» 5 قرائت‏ شود. (تا چهل شب) یكى از كسانى كه این سفارش شیخ را دریافت كرده و بر آن مداومت كرده است، پس از چهل روز نزد شیخ مى‏آید و مى‏گوید موفق به زیارت حضرت نشده است. شیخ مى‏فرماید: هنگامى كه در مسجد نماز مى‏خواندید، آقاى سیدى به شما فرمودند: «انگشتر در دست چپ كراهت دارد» و شما گفتید: «كل مكروه جائز» هم ایشان امام زمان(علیه السلام) بودند. حكایت دیگرى نقل شده است كه دو فرد مغازه‏دار عهده‏دار زندگى خانواده سیدى مى‏شوند. یكى از آن دو براى تشرف به محضر امام زمان(علیه السلام) ذكر سفارش شده مرحوم شیخ را شروع مى‏كند. پیش از شب چهلم، یكى از فرزندان خانواده سید نزد او مى‏آید و یك قالب صابون مى‏خواهد. مغازه‏دار مى‏گوید: مادرت هم فقط ما را شناخته، مى‏توانى از دیگرى صابون بگیرى! امام باقر(علیه السلام) فرمود:«كسى كه مسبحات را بخواند، از دنیا نمى‏ رود تا حضرت مهدى(عج) را درك كند و اگر جلوتر از دنیا برود، در جهان دیگر در همسایگى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهد بود.» شب كه خوابیده است، متوجه مى‏شود از داخل حیاط او را صدا مى‏كنند، بیرون مى‏آید و كسى را نمى‏بیند. پس از آن كه سه بار صدا را مى‏شنود كه با نام او را صدا مى‏زنند، در حیاط را مى‏گشاید، در كوچه سیدى را مى‏بیند كه روى خود را پوشانده است و مى‏گوید: «ما مى‏توانیم بچه‏هایمان را اداره كنیم، ولى مى‏خواهیم شما به جایى برسید.» 6 نقل شده كه سید ابوالحسن حافظیان یكى از مفاخر سرزمین خراسان به نقل از مرحوم شیخ حسنعلى اصفهانى (نخودكى) متوفى‏17 شعبان 1361ه .ق و او هم به نقل از شیخ حسن اصفهانى داستانى به شرح زیر نقل مى‏كند: امام زمان(ع) من با قدرت زیادى براى توفیق تشرف به پیشگاه حضرت بقیة‏الله (ارواحنا فداه) تلاش كردم و در این راه از هر ذكر و دعا و توسلى كه بلد بودم فرو نگذاشتم ولى توفیق حاصل نشد. شبى در عالم رؤیا به من گفته شد: شما در این راه موفق نخواهید شد زیرا فلان صفت در شما هست تا این صفت را داشته باشید لیاقت دیدار كعبه مقصود را نخواهید داشت. چون بیدار شدم توبه و انابه كردم و براى اصلاح خویشتن هر روز چند ساعت در حجره را مى‏بستم و مشغول تلاوت قرآن مى‏شدم، بعدها به نظرم رسید كه این مدت را در خارج شهر و در فضاى آزاد و در محضر قرآن باشم و لذا مدتى طولانى همه روزه به صحرا مى‏رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش مى‏كردم كه قرآن را با تدبیر و تعقل تلاوت كنم و اعمال و عقاید خود را با آن تطبیق نمایم. روزى مشغول تلاوت قرآن بودم صدایى شنیدم كه به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبحات را بخوان و شبهاى جمعه سوره مباركه اسراء را بخوان، بعد از چهل روز من مى‏آیم و تو را به محضر شریف حضرت بقیة‏الله (ارواحنا فداه) مى‏برم‏». (مسبحات عبارتند از سوره‏هایى كه با «سبح‏»، «یسبح‏»، «سبحان‏» آغاز مى‏شوند.) شیخ حسن اصفهانى مى‏گوید: تا چهل روز هر روز مسبحات را خواندم و شبهاى جمعه سوره اسراء را خواندم. روز چهلم آن ‏هر كس بخواند مسبحات، یعنى سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلى را پیش از خواب، نمیرد تا درك نماید حضرت قائم(علیه السلام) را شخص آمد و گفت: بیا، مقدارى راه رفتم، به دره‏اى رسیدم، در سرازیرى دره به من گفت: من راهنما بودم، من مى‏روم. هنگامى كه تو به آخر دره رسیدى وجود مقدس حضرت كعبه مقصود را بر فراز تپه خواهى دید. چیزى نگذشت كه وجود مقدس حضرت بقیة‏الله (ارواحنا فداه) را در هاله‏اى از نور بر فراز تپه دیدم. فرمودند: اگر بخواهى یكبار دیگر مرا ببینى وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم على بن‏موسى الرضا(علیه السلام). این را فرمود و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیاى سفر شدم. در مدت چهل روز، خود را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل كردم و وارد حرم شدم. كعبه مقصودم را باز در بالاى سر امام رضا(علیه السلام) دیدار كردم. فرمود: وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم حضرت حسین(علیه السلام) این را فرمود و از چشمم غایب شد. ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهى عتبات عالیات شدم. دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس كربلا رسیدم. غسل كردم، وارد حائر حسینى شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین(علیه السلام) زیارت كردم و خود را بر قدم هاى مباركش انداختم. فرمود: شیخ حسن حاجتت چیست؟ گفتم: آقا آنچه من فقط از شما مى‏خواهم این است كه هر كجا باشم بتوانم شما را زیارت كنم. فرمود: هر وقت ‏خواستى مرا زیارت كنى آیات آخر سوره مباركه حشر (لو انزلنا هذا القرآن … الى آخر) را با دعاى عهد بخوان. 7 در پایان غزلى از فیض كاشانى را حسن ختام این مقاله قرار مى‏دهیم. گفتمش: دل بر آتش تو كباب گفت: جانها زماست در تب و تاب گفتمش: اضطراب دلها چیست گفت: آرام سینه‏هاى كباب گفتمش: اشك راه خوابم بست گفت: كى بود عاشقان را خواب گفتمش: بهر عاشقان چه كنى گفت: برگیرم از جمال نقاب گفتمش: پرده جمال تو چیست گفت: بگذر ز خویشتن، دریاب گفتمش: تاب آن جمالم نیست گفت: چون بى‏تو گردى، آرى تاب گفتمش: باده لب لعلت گفت: از حسرتش توان شد آب گفتمش: تشنه وصال توام گفت: زین مى كسى نشد سیراب گفتمش: جان و دل فدا كردم گفت: آرى چنین كنند احباب 8 تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان 1- دیدار با ابرار، شیخ مفید، احمد لقمانى، ص 35، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1374ش. 2- اصول كافى، ج 2، ص‏593، دارالاضواء. 3- فضایل و آثار قرائت‏سوره‏ها، ص 38. 4- همان، ص 74. 5- سوره اسراء، آیه 80. 6- تندیس اخلاص، محمد محمدى رى‏شهرى، مؤسسه فرهنگى دارالحدیث،1376ش، ص 84. 7-